دعاى بنى اسرائيل:" رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ"
دعاى بنى اسرائيل:" رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ" دعا براى رفع ضعف و ذلت از خودشان بوده است
" فَقالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ... مِنَ الْقَوْمِ الْكافِرِينَ" مؤمنين به موسى (ع) در پاسخ دعوت موسى كه فرمود:" بر خدا توكل كنيد گفتند: بر خدا توكل مىكنيم، و سپس دعا كردند كه پروردگارا ما را فتنه مردم ستمكار مكن".پس، معلوم مىشود دعايى كه كردند نتيجه توكلى بوده كه بر خداى تعالى كردند، و آن دعا اين بود كه اولا لباس ضعف و ذلت را از تن آنان بركند و ثانيا آنها را از قوم ستمكار نجات دهد.خواسته و دعاى اولشان همان است كه در جمله" رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ" به آن اشاره كردند، و علت و انگيزه اينكه چنين حاجتى را خواستند اينست كه آنچه اقوياى ستمگر را بر ضعفاى مظلومين غره و مسلط مىكند ضعف (و ظلمپذيرى) طبقه ضعيف است. پس ضعيف به علت همان ضعفى كه در او است فتنه قوى و مورد ستم او است، هم چنان كه در قرآن كريم اموال و اولاد را- بدان جهت كه جاذبه و محبوبيت دارد- فتنه انسان خوانده و فرموده:" إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ" «1» و معلوم است كه دنيا براى طالب آن فتنه است، پس اينكه از پروردگارشان خواستند كه آنان را براى قوم ستمكار فتنه قرار ندهد، در حقيقت درخواست اين
بوده كه ضعف و ذلت آنان را با سلب غرض از آن سلب كند. سادهتر بگويم: خواستهاند بگويند ضعف و ذلت ما سبب فتنه ستمكاران است، ولى به جاى اينكه رفع سبب را بخواهند رفع غرض و مسبب را خواستهاند.
و اما خواسته و دعاى دومشان همان بود كه خداى تعالى در جمله دوم:" وَ نَجِّنا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكافِرِينَ" از آنها حكايت كرده است.
(1) اموال و اولاد شما چيزى جز فتنه نيست." سوره تغابن، آيه 15"