پندارهاى جاهلانه عوام الناس در باره انبياء (ع) و توقعات نابجايشان از آنان
و نيز مىپنداريد كه يك پيغمبر بايد از رتبه بشريت تا مقام فرشتگان بالا برود، به اين معنى كه مانند فرشتگان از لوثهايى كه لازمه بشريت و طبيعت است منزه بوده و از حوائج بشريت و نقائص آن مبرا باشد، نه غذا بخورد، نه آب بنوشد، نه ازدواج بكند، و نه براى كسب روزى و تهيه لوازم و اثاث زندگى خود را به تعب بيندازد.آيا به نظر شما جهات فضل اينها است كه مىپنداريد يك پيامبر بايد داشته و در مالكيت آنها مستقل باشد؟ در حالى كه اشتباه مىكنيد و رسول به غير از مسئوليت رسالت، هيچ يك از اين امتيازات را ندارد، و من نيز هيچ ادعايى در اين باره نكردهام، نه ادعا كردهام كه خزائن خدا نزد من است، و نه گفتهام كه من فرشتهام.و خلاصه كلام اينكه من ادعاى داشتن هيچ يك از آن چيزهايى كه به نظر شما فضل است را نكردهام، تا شما تكذيبم كرده و بگوييد كه تو هيچ يك از اين فضلها را ندارى و در ادعايت دروغگويى.
تنها ادعايى كه من دارم اين است كه از ناحيه پروردگارم داراى بينه و دليلى بر صدق رسالتم هستم، و خداى تعالى از ناحيه خود رحمتى به من ارزانى داشته است.و مراد از جمله" خَزائِنُ اللَّهِ" همه ذخيرهها و گنجينههاى غيبى است كه مخلوقات در آنچه در وجود و بقايشان بدان محتاجند از آن ارتزاق مىكنند، و به وسيله آن، نقائص خود را تكميل مىنمايند.<
اينها آن چيزهايى است كه عوام الناس معتقدند كه كليدهايش به دست انبياء و اولياء است، و مىپندارند كه آن حضرات مالك مستقل آنها و در نتيجه صاحب قدرتى هستند كه هر كارى بخواهند مىتوانند بكنند، و هر حكمى كه بخواهند مىرانند، هم چنان كه نظير اين توقعات را از نبى گرامى اسلام (ص) داشتند و خداى تعالى آن را در آيه زير حكايت كرده كه گفتند: " لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلًا أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقى فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنا كِتاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا" «1».
(1) ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم تا وقتى كه از زمين چشمهاى برايمان بجوشانى، و يا باغى از خرما و انگور داشته باشى كه در بين آنها نهرها جارى باشد، و تو آن نهرها را از اين سو و آن سو جارى كنى، و يا آن طور كه مىپندارى با آسمان رابطه دارى قطعاتى از آسمان را بر سر ما بيفكنى، و يا خدا و ملائكه را رو در روى ما حاضر كنى، و يا خانهاى از طلا داشته باشى، و يا به طرف آسمان بالا بروى، و ما هرگز به افسون تو ايمان نمىآوريم تا كتابى بر ما نازل كنى كه خود، آن را بخوانيم. بگو سبحان اللَّه، مگر من به جز بشرى كه به رسالت مبعوث شده، چيز ديگرى هستم." سوره اسراء، آيات 90- 93"