و تحدى به مثل آيه" قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ" تحدى به يك سوره باشد بدان جهت كه آن سوره خصيصه ظاهرى دارد، و آن اين است كه يكى از غرضهاى جامع از اغراض هدايت الهى را بطور كامل بيان مىكند، بيانى كه حق را از باطل متمايز مىسازد، و صرف لفاظى و سخن پردازى نيست. و تحدى در آيه" فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ" تحدى به ده سوره از قرآن باشد، بدان جهت كه مشتمل بر تفنن است (يعنى يك مطلب را در چند قالب از بيان آورده و اين خود دليل قطعى است بر اينكه قرآن مولود تصادف نيست، بلكه گوينده آن آنچه گفته از روى علم و حكمت گفته است)، و كلمه" عشرة- ده سوره" بدين جهت آورده نشده كه خصوص عدد ده دخالتى در اين دلالت دارد، بلكه بدين جهت آورده شده كه اين عدد دلالت بر كثرت دارد، و منظور از آن، سورههاى بسيار است، هم چنان كه عدد صد و هزار نيز كنايه از آن است، در قرآن كريم فرموده:" يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ" «2».
عدد ده در:" فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ" خصوصيتى ندارد و دلالت بر كثرت و تعدد دارد
پس منظور از كلمه" عشر سور"- و خدا داناتر است- سورههاى بسيار و داراى مرتبهاى از كثرت است، مرتبهاى كه در عرف مردم كثير شمرده شود، پس گويا فرموده:" اگر شك داريد كه قرآن كلام خداى تعالى است، چند سوره مثل آن بياوريد، كه حد اقل به ده عدد برسد" تا معلوم شود آن تنوعى كه قرآن كريم در بيانات خود دارد معجزهآسا است، و نمىتواند جز از ناحيه خداى تعالى باشد.و اما اينكه در جاى ديگر تحدى را بر روى يك حديث مثل قرآن آورده و فرموده:" فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ" گويا نوعى تحدى است كه از تحديهاى سهگانه قبل عمومىتر است، چون كلمه" حديث"، هم شامل يك سوره مىشود و هم شامل ده سوره و هم شامل همه قرآن، پس اين آيه تحدى ايست مطلق به آوردن سخنى كه خصايص قرآن را داشته باشد.(1) بگو اگر جمع شوند انس و جن كه بياورند به مثل اين قرآن نمىآورند مثلش را و اگر چه بعضى پشتيبان بعضى ديگر باشند." سوره اسرى، آيه 88"(2) (هر يهودى) آرزوى هزار سال عمر مىكند." سوره بقره، آيه 96"