حجت دوم: اعمال قسط و عدل الهى ... - ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پس، اينكه مى‏بينيم فلان موجود از بين مى‏رود و اجلش بسر مى‏آيد، اين سرآمدن اجل آن طور كه ما مى‏پنداريم فنا و بطلان آن موجود نيست، بلكه برگشتن آن به سوى خداى تعالى است، به همان جايى كه از آنجا نازل شده بود، و چون آنچه نزد خدا است باقى است، پس اين موجود نيز باقى است، و آنچه كه به نظر ما، هست و نيست شدن مى‏باشد در واقع بسط رحمت خداى تعالى و قبض آن است، و اين همان معاد موعود است.

حجت دوم: اعمال قسط و عدل الهى
...

حجت دوم: اعمال قسط و عدل الهى، با پاداش دادن به صالح و كيفر دادن به طالح

(لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا ...) ‏

و حجت دوم را جمله" لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ ..." متضمن است، به اين بيان كه عدل و قسط الهى- كه يكى از صفات فعل او است- اجازه نمى‏دهد كه در درگاه او دوغ و دوشاب يكسان باشد، با آن كسى كه با ايمان آوردن در برابرش خضوع نموده، و اعمال صالح كرده و با آن كسى كه بر حضرتش استكبار و به خود و به آياتش كفر ورزيده يك جور معامله كند. اين دو طايفه در دنيا كه بطور يكسان در تحت سيطره اسباب و علل طبيعى قرار داشتند، اسبابى كه به اذن خدا يا سود مى‏رسانيد، و يا ضرر اگر قرار باشد در آخرت هم بطور يكسان با آنان معامله شود ظلم خواهد بود. پس، جز اين باقى نمى‏ماند كه خداى تعالى بين اين دو طايفه در زمانى كه به سوى او بر مى‏گردند فرق بگذارد، به اين معنا كه مؤمنين نيكوكار را جزاى خير، و كفار بد كار را سزاى بد دهد، تا ببينى آنان از چه چيز لذت مى‏برند، و اينان از چه چيز متالم و ناراحت مى‏شوند.
بنا بر اين، تكيه اين حجت بر دو چيز است، يكى بر تفاوت اين دو طائفه به خاطر ايمان و عمل صالح، و كفر و عمل ناصالح، و ديگرى بر كلمه" بالقسط"، اين نكته را از نظر دور مدار. و جمله" ليجزى" بنا بر آنچه از ظاهر بيان استفاده مى‏شود متعلق است به جمله" إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً".

البته اين احتمال هم هست كه جمله:" ليجزى ..." متعلق باشد به جمله" ثُمَّ يُعِيدُهُ"، كه در اين صورت، كلام آن جنبه را كه گفتيم يعنى جنبه فرق‏گذارى بين دو طائفه و بيان عدل الهى را ندارد، بلكه جنبه تعليل دارد، و به يك حجت كه همان حجت دومى است اشاره خواهد داشت. و از جهت لفظ آيه، احتمال دوم به ذهن نزديكتر است.

حقانيت خلقت الهى در آفرينش آفتاب و ماه‏ ‏

" هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً ..."

كلمه" ضياء" بطورى كه گفته شده- مصدر است براى" ضاء، يضوء، ضوء و ضياء"
همانطور كه كلمه" عياذ" مصدر است براى" عاذ، يعوذ، عوذا و عواذا". و اى بسا كه جمع باشد براى كلمه" ضوء"، همانطور كه كلمه" سياط" جمع است براى" سوط" و اين عبارت چيزى در تقدير دارد كه مضاف كلمه" ضياء" است، و تقدير آن" جعل الشمس ذات ضياء و القمر ذا نور" است، يعنى خداى تعالى خورشيد را داراى ضياء و ماه را داراى نور كرد.

/ 573