وجه تسميه" يعقوب". شگفت زده شدن همسر ابراهيم (ع) از بشارت بچهدار شدن
و گويا در اين تعبير كه فرمود:" وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ" اشارهاى باشد به اينكه چرا يعقوب ناميده شد؟ زيرا آن جناب در عقب و ما وراء اسحاق مىآيد و اين اشاره تخطئهاى مىشود به آنچه كه در تورات در وجه تسميه آن جناب به نام يعقوب آمد.در تورات موجود- در اين زمانه- آمده كه اسحاق به سن چهل سالگى رسيد و با" رفقه" دختر" بنوئيل أرامى" خواهر" لابان أرامى" از اهالى" فدان أرام" ازدواج كرد و اسحاق براى رب، نماز خواند، به خاطر همسرش كه زنى نازا بود، رب دعايش را مستجاب كرد و رفقه همسر اسحاق آبستن شد و دو جنين در رحم او جا را بر يكديگر تنگ كردند (دنباله عبارت تورات قابل فهم نيست شايد خواسته باشد اينطور بگويد:) رفقه گفت: اگر حاملگى اين بود من چرا تقاضاى آن را نكردم، پس او نيز به درگاه رب رفت تا درخواست كند رب به او گفت: در شكم تو دو امت هستند و از درون دل تو دو طايفه و ملتى از هم جدا خواهند آمد، ملتى قوى و مسلط بر ملت ديگر، ملتى كبير كه ملت صغير را برده خود مىسازد.بعد از آنكه ايام حمل او به پايان رسيد ناگهان دو كودك دوقلو بياورد، اولى كودكى كه سراپايش سرخ بود مانند يك پوستين قرمز رنگ كه نام او را" عيسو" گذاشتند، بعد از او برادرش متولد شد، در حالى كه پاشنه (عقب) پاى عيسو را به دست داشت، او را به همين جهت كه دست به (عقب) پاشنه پاى عيسو گرفته بود يعقوب ناميدند. «1» و با در نظر گرفتن اين مطلب به خوبى مىفهميم كه تعبير آيه مورد بحث از لطائف قرآن كريم است.
" قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ" كلمه" ويل" به معناى قبح و زشتى است، و هر بدى را كه مايه اندوه آدمى شود" ويل" مىگويند، مانند مردن يا مصيبت ديدن يا جنايت فجيع يا رسوايى و امثال آن، و اين ندا در جايى گفته مىشود كه طرف بخواهد بطور كنايه بفهماند كه آن مصيبت، آن امر فجيع، آن رسوايى و ... دارد مىرسد، پس وقتى گفته مىشود:" يا ويلى" معنايش اين است كه مصيبتم رسيد، خاك بر سرم شد و آنچه مايه اندوه من است بر سرم آمد، و آوردن حرف" تاء" و گفتن:" يا ويلتى" زمانش وقتى است كه بخواهند همان ويل را فرياد بزنند و ديگران را خبردار كنند.
(1) تورات، سفر پيدايش، ب 26، ص 35.