ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 355
نمايش فراداده

و نيز دليل بر اينكه نوح (ع) آن درخواست بيجا را نكرده بوده اين است كه خداى تعالى بعد از نهى يعنى جمله" فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ" فرموده" إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ" زيرا معناى اين جمله اين است كه من تو را نصيحت مى‏كنم و زنهارت مى‏دهم، كه با اين سؤالت از جاهلين مباشى. و اگر نوح (ع) در سخن خود درخواست نجات فرزند را كرده بود از جاهلان شده بود، براى اينكه درخواستى كرده بود كه از حقيقت و واقعيت آن آگاه نبوده.

و اگر بگويى آوردن تعبير به اسم فاعل (جاهلين) استقرار در صفت جهل را مى‏رساند، و استقرار وقتى تحقق پيدا مى‏كند كه عمل جاهلانه مكرر از آدمى سر بزند، نه يك بار و دو بار، پس معلوم مى‏شود كه آن جناب يك عمل جاهلانه را مرتكب شده و يك درخواست بيجا كرده است و خداى تعالى در جمله مورد بحث زنهارش مى‏دهد از اينكه بار ديگر اينگونه اعمال را مرتكب شود، و در نتيجه در اثر تكرار آن متصف به صفت جهل گشته، از جاهلان شود. در پاسخ مى‏گوييم وزن فاعل از قبيل" جاهل" و امثال آن دلالتى بر استقرار و تكرر ندارد، بله از ماده" جهل" وزن فعولش اين دلالت را دارد، و اهل ادب گفته‏اند صيغه‏اى كه از اين ماده استقرار را مى‏رساند جاهل نيست بلكه جهول است، شاهدش هم آيه مربوط به داستان" گاو" بنى اسرائيل است كه بنى اسرائيل به موسى (ع) گفتند:

" قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً" و موسى در پاسخ فرمود:" أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ" «1»

و شاهد ديگرش آيه زير است كه دعاى يوسف را حكايت مى‏كند، كه عرضه داشت:

" وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ" «2»

و آيه زير است كه در خطاب به پيامبر گرامش فرموده:

" وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِينَ" «3».

" سوره بقره، آيه 67"

(2) پروردگارا اگر دستگيرى تو نباشد و اگر كيد زنان مصر را از من برنگردانى من به سوى آنها متمايل شده و از جاهلان مى‏گردم." سوره يوسف، آيه 33"

(3) و اگر خدا مى‏خواست همگى را به هدايت مجتمع مى‏كرد، پس زنهار، از جاهلان مباشى.

" سوره انعام، آيه 35"