ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 438
نمايش فراداده

و يا گفته بودند: ما به اين نامبردگان توسل مى‏جوييم و آنان را به درگاه خدا وسيله قرار مى‏دهيم و شعايرش را تعظيم مى‏كنيم و اوليايش را دوست مى‏داريم، هرگز مشرك نبودند بلكه شركاى آنان همان جنبه را مى‏داشت كه كعبه در اسلام دارد يعنى وجهه عبوديت آنان واقع مى‏شد نه معبود، همانطور كه كعبه وجهه عبوديت مسلمين است نه معبود آنان بلكه مسلمين خداى تعالى را روبروى آن‏ عبادت مى‏كنند. و من نمى‏فهمم اين آقايان در باره حجر الاسود و استحباب بوسيدن آن و دست ماليدن به آن را در اسلام چگونه توجيه مى‏كنند؟

و همچنين در باره خود كعبه چه مى‏گويند؟

آيا طواف پيرامون كعبه و بوسيدن و استلام حجر شركى است كه در اسلام استثناء نشده؟

- كه مساله شرك، حكم ضرورى عقلى است و قابل تخصيص و استثناء نيست-

و يا مى‏گويند: اين كار فقط عبادت خدا است (و كعبه) و حجر الاسود حكم طريق و جهت را دارد؟

اگر اين را مى‏گويند، از ايشان مى‏پرسيم پس چه فرقى بين سنگ كعبه و بين غير آن هست؟

اگر تعظيم غير خدا بر وجه استقلال دادن به آن غير نباشد و جنبه پرستش نباشد، چرا شرك شمرده شود؟

و تمامى روايات و آياتى كه بطور مطلق به تعظيم شعائر الهى و تعظيم رسول خدا (ص) و دوست داشتن آن جناب و مودت با حضرتش و حب اهل بيتش و مودت آنان سفارش كرده و همچنين سفارشات ديگرى از اين قبيل، سفارش‏هايى است كه بجا و هيچ اشكالى در آنها نيست.