ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 10 -صفحه : 573/ 529
نمايش فراداده

جناب ابراهيم (ع) با فرستادگان الهى بگومگويى كرد تا شايد بتواند عذاب را از آن قوم بردارد، و ملائكه را متذكر كرد كه لوط در ميان آن قوم است، فرشتگان جواب دادند كه ما بهتر مى‏دانيم در آنجا چه كسى هست و به موقعيت لوط و اهلش از هر كس ديگر مطلع‏تريم و اضافه كردند كه مساله عذاب قوم لوط حتمى شده و به هيچ وجه برگشتنى نيست. «1»

فرشتگان از نزد ابراهيم به سوى لوط روانه شدند و به صورت پسرانى امرد مجسم شده، به عنوان ميهمان بر او وارد شدند، لوط از ورود آنان سخت به فكر فرو رفت چون قوم خود را مى‏شناخت و مى‏دانست كه به زودى متعرض آنان مى‏شوند و به هيچ وجه دست از آنان بر نمى‏دارند، چيزى نگذشت كه مردم خبردار شدند، به شتاب رو به خانه لوط نهاده و به يكديگر مژده مى‏دادند، لوط از خانه بيرون آمد و در موعظه و تحريك فتوت و رشد آنان سعى بليغ نمود تا به جايى كه دختران خود را بر آنان عرضه كرد و گفت: اى مردم! اين دختران من در اختيار شمايند و اينها براى شما پاكيزه‏ترند پس، از خدا بترسيد و مرا نزد ميهمانانم رسوا مسازيد، آن گاه از در استغاثه و التماس در آمد و گفت: آيا در ميان شما يك نفر مرد رشيد نيست؟

مردم درخواست او را رد كرده و گفتند: ما هيچ علاقه‏اى به دختران تو نداريم و به هيچ وجه از ميهمانان تو دست بردار نيستيم. لوط (ع) مايوس شد و گفت:

اى كاش نيرويى در رفع شما مى‏داشتم و يا ركنى شديد مى‏بود و به آنجا پناه مى‏بردم. «2»

در اين هنگام ملائكه گفتند: اى لوط ما فرستادگان پروردگار توايم، آرام باش كه اين قوم به تو نخواهند رسيد، آن گاه همه آن مردم را كور كردند و مردم افتان و خيزان متفرق شدند. «3»

فرشتگان سپس به لوط (ع) دستور دادند كه شبانه اهل خود را برداشته و در همان شب پشت به مردم نموده، از قريه بيرون روند و احدى از آنان به پشت سر خود نگاه نكند ولى همسر خود را بيرون نبرد كه به او آن خواهد رسيد كه به مردم شهر مى‏رسد، و نيز به وى خبر دادند كه بزودى مردم شهر در صبح همين شب هلاك مى‏شوند. «4»

(2) سوره هود، آيه 80.

(3) سوره قمر، آيه 37.

(4) سوره هود، آيه 81، سوره حجر، آيه 66.