ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 13 -صفحه : 558/ 155
نمايش فراداده

بيامرزد، اين دو وصف يعنى" حلم" و" غفران" دلالت بر منزه بودن خداى تعالى از هر نقص مى‏كند، زيرا لازمه" حلم" اين است كه از فوت هدفى نهراسد، و لازمه آمرزش اين است كه از آمرزيدن و صرفنظر كردن و در عوض افاضه رحمت نمودن ضررى نبيند، پس ملك و ربوبيت او، نقص و زوال پذير نيست.

بعضى «1» در معناى جمله آخر آيه گفته‏اند كه اشاره است به اين كه: انسان چون در فهم اين تسبيح (كه تمامى موجودات دائما مشغول آنند و حتى خودش هم به جميع اركان وجودش دائما مشغول آن است) قصور مى‏ورزد، خطاكار است، و در اين خطا سزاوار مؤاخذه است، اما خداى سبحان چون حليم و غفور است، در مؤاخذه وى شتاب نمى‏كند، و نسبت به هر كه بخواهد صرفنظر مى‏نمايد.

و اين توجيه خوبى است و لازمه‏اش اين است كه انسان بتواند تسبيح موجودات- از خودش و غير خودش- را بشنود و درك كند، و درك آن برايش محال نباشد، و شايد ان شاء اللَّه در جاى مناسب اين حقيقت را بيان نموده و شرح و بسط بيشترى بدهيم.

" وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً".

از اينكه" حجاب" را به وصف" مستور" توصيف نموده، مى‏رساند كه حجاب مزبور حجابى است كه به چشم نمى‏آيد، به خلاف ساير حجابهاى معمولى كه با آن چيزى را از چيز ديگر پنهان مى‏كنند، و معلوم مى‏شود كه اين حجاب حجاب معنوى است كه خداوند ميان رسول خدا (ص) (از اين جهت كه خواننده قرآن و حامل آن است) و ميان مشركين (كه ايمان به روز جزا ندارند) افكنده و او را از ايشان پنهان مى‏نموده و در نتيجه نمى‏توانستند حقيقت آنچه كه از معارف قرآن نزد وى است بفهمند و بدان ايمان آورند، و يا اذعان كنند كه او به راستى فرستاده خداست كه به حق به سوى ايشان فرستاده شده، و از همين جهت وقتى اسم خداى يگانه را مى‏آورد از او اعراض مى‏كنند، و در انكار معاد پافشارى نموده و او را مردى جادو شده مى‏خوانند، آيات بعدى هم اين معنا را تاييد مى‏كنند.

و اگر مشركين را چنين وصف كرده كه" لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ" جهتش اين است كه انكارشان نسبت به آخرت جايى براى ايمان به خداى يگانه و رسالت پيغمبران باقى نمى‏گذارد، آرى كفر به معاد مستلزم كفر به همه اصول دين است، و علاوه بر اين جمله مذكور خاصيت ديگرى هم دارد و آن اين است كه زمينه را براى آيه بعد كه مساله انكار بعث و قيامت‏

(1) مجمع البيان، ج 6، ص 418.