زقوم برده شده بود شنيدند مسخره كردند خداوند اين آيه را فرستاد كه آن خوابى كه ما به تو نموديم همان معراج و شجره هم همان زقوم است، و ما آن دو را جز مايه امتحان مردم قرار نداديم.
آن وقت وقتى به مفسرين مذكور اشكال شد كه آخر بنا به تصريح همه اهل لغت" رؤيا" به معناى صحنههايى است كه آدمى در خواب مىبيند و اين چه ربطى به معراج (كه در بيدارى اتفاق افتاده) دارد؟ چنين عذر مىآورند كه كلمه مذكور مانند رؤيت مصدر است و معناى ديدن را مىدهد و اختصاص به خواب ندارد، و يا مىگويند: رؤيا هر چيزى است كه انسان آن را در شب ببيند چه در بيدارى و چه در خواب و يا مىگويند معراج را از اين نظر رؤيا خوانده كه در نظر مشركين چيزى شبيه به رؤياى خواب مىآمده، و يا مىگويند: اين به زعم مشركين رؤيا خوانده شده هم چنان كه قرآن سنگهايى را كه مشركين خدا مىخواندند، خدا خوانده.
و لذا مىبينيم كه بعضى از مشركين به رسول خدا (ص) گفتهاند:
نكند اين عالم را در خواب ديدهاى، و چون چنين بوده خدا هم آن را رؤيا خوانده، و يا مىگويند از اين نظر رؤيا خوانده شده كه از جهت اشتمالش بر عجائب يا از جهت سرعت وقوع و يا به شب واقع شدنش شبيه به رؤيا بوده است.
آن گاه عدهاى ديگر به اين حرفها پاسخ دادهاند كه در روايت عايشه و معاويه آمده كه معراج در خواب بوده.
و نيز وقتى اشكال شده كه معنا ندارد درخت زقوم را شجره ملعونه بنامند، مگر درخت چه كرده كه ملعون شود؟ در جواب گفتهاند: مراد از لعن درخت لعن خورندگان آن است كه بطور مجاز اسناد، و به منظور مبالغه در لعن به خود درخت گفته شده، و يا گفتهاند: لغت به معناى دورى است و شجره ملعونه در دورترين فاصله از رحمت خدا قرار دارد، چون در قعر جهنم واقع شده.
و يا گفتهاند «1»:" از اين جهت ملعون شده كه طلعش شبيه به سر شيطانها است، و چون شيطانها ملعونند آن نيز ملعون شده"، و يا گفتهاند: عرب هر غذاى ناپسند و سمى و مضر را ملعون مىخواند و شجره مزبور هم از اين جهت ملعون خوانده شده".
حال بد نيست جوابى به اين حرفها بدهيم و بگذريم:
(1) روح المعانى، ج 15، ص 106.