اما اينكه در باره" رؤيا" گفتهاند همچون (رؤيت) مصدر است يا به معناى" ديدن در شب" است، جوابش اين است كه چنين معنايى در لغت ثابت نشده و در سخنان نظم و نثر ادباى عرب شاهدى بر آن ديده نشده است و جز ادعاى محض دليل ديگرى ندارد.
و اما اينكه گفتهاند:" معراج را رؤيا ناميدن از باب تسليم به اعتقاد خصم است كه مىپنداشته اگر معراجى بوده در خواب بوده است، هم چنان كه خداى تعالى سنگ و چوبهاى مشركين را خداى ايشان ناميده، و اين معنايش امضاى خدايى آنها نيست"، در جواب مىگوئيم بر ما واجب است كه كلام خداى را از چنين توجيهاتى منزه بدانيم، اگر قرآن كريم چنين كارى كرده بود قرينهاى مىآورد كه بفهماند چه عنايتى در كار بوده، و قضيه خدايان مشركين را هم قبول نداريم، زيرا هيچ جاى قرآن معبودهاى مشركين را خدا نخوانده، و حتى شركاء هم نناميده، و اگر اسمى از آنها برده به تعبير" خدايان ايشان" و يا" شركاء ايشان" آورده نه آلهه و شركاء، تا كاملا بفهماند كه قرآن و اهل قرآن خدايان ايشان را قبول ندارند، نظير اين جواب را بر آن استدلالشان هم كه گفتهاند: از باب تسميه" معراج" به" رؤيا" است نيز مىتوان آورد، چرا كه بطور كلى مجاز قرينه مىخواهد، و بدون قرينه نمىشود كلامى را حمل بر معناى مجازيش كرد، و اگر قرينهاى در كار بود قائلين به معراج روحى، به كلمه رؤيا در اين آيه- بنا بر اينكه ناظر به داستان معراج باشد- استدلال نمىكردند، بلكه به همان قرينه تمسك مىجستند. و اما اينكه در جواب گفتند" اصلا معراج در خواب اتفاق افتاده"، بطلانش در اول سوره در تفسير آيه اسراء گذشت.
و بقيه پاسخهايى كه دادهاند نيز هيچيك استدلالى نيست، مثلا يكى اين بود كه مقصود از شجره ملعونه شجرهاى است كه خورندگانش ملعونند، و منظور از اين تعبير، مبالغه در لعنت ايشان است، و اين حرف هر چند در محاورات عامه نمونهاش ديده مىشود كه وقتى مىخواهند كسى را ناسزا بگويند زن او را به بدى ياد مىكنند، دختر او را مىگويند، پدر و مادر و قوم و قبيلهاش را دشنام مىدهند تا در دشنام خود او مبالغه كرده باشند، گاهى هم از اين باب آن آسمانى كه بر او سايه افكنده، و آن سرزمينى كه او را در خود جاى داده و آن خانهاى كه او را در خود گنجانيده، و آن مردمى كه با او معاشرت مىكنند همه را به باد فحش مىگيرند، آرى چنين چيزى در محاورات مردم بى سر و بى پا هست ولى مگر هر چه در محاورات ديده شد بايد در قرآن كريم هم راه داده و آيات آن را بر طبق آن محاورات، معنا كرد؟ در حالى كه ادب قرآن چنين اجازهاى را به ما نمىدهد، كه به او نسبت لعنت به