نمىشديم.
" أَ فَأَمِنْتُمْ أَنْ يَخْسِفَ بِكُمْ جانِبَ الْبَرِّ أَوْ يُرْسِلَ عَلَيْكُمْ حاصِباً ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ وَكِيلًا".
خسوف قمر به معناى پنهان شدن قرص ماه و پوشيده شدنش به ظلمت و سايه است، و اگر گفته شود:" خسف اللَّه به الأرض" معنايش اين است كه خداوند او را در زمين پوشانيد و كلمه" حاصب" به طورى كه در مجمع البيان آمده به معناى بادى است كه از شدت، سنگريزهها را از جاى بكند «1» و بعضى «2» گفتهاند:" حاصب" به معناى باد كشندهاى است كه در بيابان برخيزد، به خلاف (قاصف) كه به معناى باد كشنده در دريا (يعنى طوفان) است.
استفهامى كه در آيه آمده، استفهام توبيخ است، خداى سبحان ايشان را بر اين معنا كه تا در خشكى هستند از دعوتش اعراض مىكنند توبيخ و سرزنش مىفرمايد، چون بشر در خشكى هم هيچ مامن و پناهگاهى كه او را از حوادث كشنده حفظ كند ندارد، هم چنان كه هيچ مامنى از غرق و هلاكت در دريا ندارد، زيرا نمىداند چه حوادثى در دريا و يا بيابان در انتظار او است، و به همين جهت در هر آنى احتمال مىدهد كه خداوند زمين زير پاى او را فرو ببرد و يا تند بادى بفرستد، و او را هلاك كند، و كسى را هم كه شدت و بلا را از ايشان دور كرده و سلامتى و امنيت قبلى را برگرداند، ندارند.
" أَمْ أَمِنْتُمْ أَنْ يُعِيدَكُمْ فِيهِ تارَةً أُخْرى فَيُرْسِلَ عَلَيْكُمْ قاصِفاً مِنَ الرِّيحِ فَيُغْرِقَكُمْ بِما كَفَرْتُمْ ثُمَّ لا تَجِدُوا لَكُمْ عَلَيْنا بِهِ تَبِيعاً".
كلمه" قصف" به معناى شكستن و خرد كردن شديد است، و" قاصف" به معناى بادى است كه كشتىها و ساختمانها را در هم مىشكند.
بعضى ديگر گفتهاند: به معناى بادهاى كشنده دريا است، و كلمه" تبيع" به معناى تابع است، و ضمير" فيه" به" بحر" (دريا) و ضمير" به" به" غرق" يا به ارسال و يا به اعتبار ما وقع به هر دو بر مىگردد، و براى هر يك از اين احتمالات قائلى هم هست، و آيه شريفه تتمه توبيخ قبل است.
و معنايش اين است كه آيا شما ايمن از اين هستيد كه هيچوقت دچار غرق دريا نگرديد؟ و يا ايمنيد از اينكه بار ديگر گذارتان به دريا نيفتد؟ تا خداوند از بادهاى شكننده و
(1 و 2) مجمع البيان، ج 6، ص 427 و 428.