دل آدمى را به نور علم و يقين روشن مىسازد، و تاريكيهاى جهل و كورى و شك را از آن دور مىنمايد، و آن را به زيور ملكات فاضله و حالت شريفه آراسته اينگونه زيورها را جايگزين پليديها و صورتهاى زشت و صفات نكوهيده مىسازد.
پس قرآن كريم از آن جهت شفا است كه اول صفحه دل را از انواع مرضها و انحرافات پاك مىكند، و زمينه را براى جاى دادن فضائل آماده مىسازد، و از آن جهت رحمت است كه صحت و استقامت اصلى و فطرى آن را به وى باز مىگرداند، پس از آن جهت شفا است كه محل دل را از موانعى كه ضد سعادت است پاك نموده و آماده پذيرشش مىسازد، و از آن جهت رحمت است كه هيات سعادت به دل مؤمن داده، نعمت استقامت و يقين را در آن جايگزين مىكند. پس قرآن كريم، هم شفا است براى دلها و هم رحمت، هم چنان كه هدايت و رحمت براى نفوس در معرض ضلالت است، اين را بدانجهت تذكر داديم كه نكته متفرع شدن" رحمت" بر" شفا" در جمله" ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ" روشن شود، پس اين جمله نظير آيه:" هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ" «1» و جمله" وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً" «2» است.
و بنا بر آنچه گذشت معناى آيه" وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ" اين است كه ما چيزى بر تو نازل مىكنيم كه مرضهاى قلبها را از بين برده و حالت صحت و استقامت اصليش را به آن باز مىگرداند، پس آن را از نعمت سعادت و كرامت برخوردار مىسازد.
" وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً"- سياق آيات دلالت بر اين مىكند كه مراد از اين جمله، بيان اثرى است كه قرآن در غير مؤمنين دارد و آن عكس آن اثر نيكى است كه در مؤمنين دارد، پس مراد از ظالمين قهرا غير مؤمنين يعنى كفار خواهند بود البته بنا به گفته بعضى از مفسرين كفار غير مشركين.
و اگر حكم" مزيد خسران" را معلق به" وصف ظلم" كرد براى اين بود كه به علت حكم هم اشاره كرده باشد و بفهماند كه قرآن در ايشان جز زياد شدن خسران اثرى ندارد، به خاطر اينكه با ارتكاب كفر به خود ستم كردند.
كلمه:" خسار" به معناى ضرر دادن از اصل سرمايه است، كفار مانند همه افراد،
(1) سوره يوسف، آيه 111.(2) سوره نساء، آيه 96.