نبوت است نبود، هيچ وجه ديگرى براى آن متصور نمىشد، پس تنها تقييد به" ايمان"، به ساير آيات قرآنى در اين باره كمك مىكند.
و معناى جمله" فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً" اين است كه خداوند عمل چنين كسانى را به بهترين وجه قبول نموده و كوشش آنان را مىستايد و ستايش خدا در برابر عمل بنده، عبارت است از تفضل او بر بندهاش.
آرى همين كه خداوند پاداش نيك به بندهاش مىدهد، تفضلى است بر بندهاش و گرنه وظيفه بنده، بندگى مولاى خويش است، و نبايد خود را طلبكار مولايش بداند، پس ثواب دادن، تفضل مولا است، و ثنا خواندنش بر بنده، تفضلى است ديگر (وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).
اين دو آيه دلالت بر اين دارند كه اسباب اخروى عبارتند از اعمال و بس، و اعمال سببهايى هستند كه هرگز از غايات و نتايج خود تخلف ندارند، به خلاف اسباب دنيوى كه تخلف پذيرند زيرا در باره اسباب اخروى فرموده است:" فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً" و در باره اسباب دنيوى فرموده" عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ" پس هر قدر مىخواهيم و براى هر كس كه بخواهيم.
" كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً".
راغب در مفردات مىگويد: كلمه" مد" در اصل بمعناى كشيدن است، و به همين جهت است كه زمان ممتد را مدت گويند، طولانى بودن زخم را" مدت الجرح" و كشيدن نهر را" مد النهر" و پيوستن نهرى به نهرى ديگر را" مد النهر بالنهر" گويند، و چشم به چيزى دوختن را" مد" گويند، و قرآن كريم فرموده:" لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ- چشمهاى خود را ندوز ..."
و نيز مىگويند:" مددته فى غيه- او را در گمراهيش امتداد دادم" و لشگر را با مدد امداد كردم، و فلان شخص را با غذا مدد دادم، و كلمه" امداد" بيشتر در" محبوب و نيكىها" و كلمه" مد" در" مكروه و بدىها" استعمال مىشوند، لذا در قرآن كريم آمده:" وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ- ايشان را به ميوه و گوشت از هر قسمش كه ميل داشتند امداد كرديم" و در مكروه مد را به كار برده فرموده:" وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدًّا" و نيز فرموده:" وَ يَمُدُّهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ- ايشان را در طغيانشان مدد مىكنيم" و نيز فرموده:" وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ- و برادرانشان ايشان را در گمراهى نگه مىداشتند" اين بود گفتار راغب، البته با تلخيصى از ما «1».
(1) مفردات راغب، ماده" مد".