بخواهد خداوند سعيش را و كار نيكش را شكر مىگزارد".
پس معنا چنين مىشود" به خداى سبحان شرك مورز، تا كارت را بدينجا نكشاند كه زمينگير شوى و از سير به درجات قرب بمانى و خود را مذموم كنى و خدا هم كه ياورى جز او نيست ياريت نكند".
بعضى «1» از مفسرين گفتهاند: قعود نه به معناى بازماندن از سير است، بلكه به معناى مذلت و عجز مىباشد.
در كافى به سند خود از ابى عمرو زبيرى از امام صادق (ع) روايت كرده كه در تفسير جمله:" إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ" فرموده است: كلمه" يهدى" به معناى" يدعو" است، يعنى اين قرآن دعوت مىكند «2».
و در تفسير عياشى از فضيل بن يسار از ابى جعفر (ع) روايت كرده كه در ذيل آيه" إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ ..."، فرموده: مقصود از" لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ" ولايت است و به آن دعوت مىكند «3».
مؤلف: اين روايت از باب جرى و تطبيق كلى بر مصداق است، ممكن هم هست كه مقصود از آن، كمال معارف دينى باشد كه نزد امام است، و بخواهد بفرمايد: قرآن به سوى آن دين كامل و معارف كامله دينى كه نزد امام است دعوت مىكند، مؤيد اين احتمال اين است كه در بعضى از روايات دارد: قرآن به سوى امام هدايت مىكند «4».
در روايت ابى الجارود از ابى جعفر (ع) نقل كرده كه در ذيل آيه" وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ" مىفرمود: چه خيرش و چه شرش با او است، هر جا كه باشد و به هيچ وجه نمىتواند از آن جدا شود، تا روزى كه كتابش را كه همان اعمال و كردههاى او است به دستش بدهند «5».
(1) روح المعانى، ج 15، ص 53. (2) فروع كافى، ج 5، ص 13، ح 1. (3) تفسير عياشى، ج 2، ص 283، ح 25. (4) برهان، ج 2، ص 409، ح 2. (5) نور الثقلين، ج 3، ص 144، ح 105.