كرد، با اينكه قبلا در جمله" فاعبدنى" عبادت را به طور عموم ذكر كرده بود، و خلاصه اگر بعد از آن عام، خصوص اين خاص را ذكر كرد، بدين جهت بود كه هم اهميت نماز را برساند، و هم بفهماند كه نماز از هر عملى كه خضوع عبوديت را ممثل كند، و ذكر خداى را به قالب در آورد، آن چنان كه روح در كالبد قرار مىگيرد، بهتر است. و بنا بر اين معنا، كلمه" لذكرى" از باب اضافه مصدر به مفعول خودش است، و لام آن براى تعليل است، و اين جار و مجرور متعلق به كلمه" اقم" مىباشد و حاصل معنايش اين است كه: عبادت و يادآوريت از من را با عمل نماز تحقق بده، هم چنان كه مىگويند:" بخور براى اينكه سير شوى، و بنوش براى اينكه سيراب گردى" اين آن معنايى است كه از مثل سياق مورد بحث به ذهن تبادر مىكند.
در معناى جمله" لذكرى" اقوال بسيارى است، بعضى «1» گفتهاند: جار و مجرورى است متعلق به كلمه" اقم"، كه ما نيز همين را گفتيم. بعضى «2» ديگر گفتهاند: متعلق است به كلمه" صلاة" بعضى «3» ديگر گفتهاند: متعلق است به جمله" فاعبدنى".
و نيز در باره" لام" آن، بعضى «4» گفتهاند: لام تعليل است. بعضى «5» آن را لام توقيت دانستهاند، كه معنايش" نماز بخوان هنگام ذكر من" و يا" نماز بخوان هنگامى كه آن را فراموش كردى، يا از تو فوت شد، و سپس به يادت آمد"، بنا بر اين نظير" لام" در جمله" أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ" «6» مىباشد.
و نيز در معناى" ذكر"، بعضى «7» گفتهاند: مراد از آن، ذكر لفظى است كه نماز هم مشتمل بر آن است. بعضى «8» ديگر گفتهاند: مراد از آن ذكر قلبى است كه مقارن نماز است، و با نماز تحقق يافته، يا مترتب بر آن مىشود، همانطور كه مسبب از سبب پديد مىآيد. بعضى «9» ديگر احتمال دادهاند كه مراد از آن، ذكر قبل از نماز باشد. بعضى ديگر گفتهاند: مراد از آن اعم از ذكر قلبى و قالبى است.
اختلاف ديگرى در اضافه ذكر به ياى متكلم دارند كه چه نحوه اضافهاى است؟
بعضى «10» گفتهاند: اضافه مصدر به مفعول خودش است. بعضى «11» ديگر گفتهاند: اضافه مصدر به
(1) مجمع البيان، ج 7، ص 5. (2، 3، 4، 5) روح المعانى، ج 16، ص 172 و 173. (6) نماز بخوان هنگام ظهر. سوره اسرى، آيه 78. (7، 8، 9، 10، 11) تفسير فخر رازى، ج 22، ص 19 الى 21.