ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 14 -صفحه : 585/ 195
نمايش فراداده

كرد، با اينكه قبلا در جمله" فاعبدنى" عبادت را به طور عموم ذكر كرده بود، و خلاصه اگر بعد از آن عام، خصوص اين خاص را ذكر كرد، بدين جهت بود كه هم اهميت نماز را برساند، و هم بفهماند كه نماز از هر عملى كه خضوع عبوديت را ممثل كند، و ذكر خداى را به قالب در آورد، آن چنان كه روح در كالبد قرار مى‏گيرد، بهتر است. و بنا بر اين معنا، كلمه" لذكرى" از باب اضافه مصدر به مفعول خودش است، و لام آن براى تعليل است، و اين جار و مجرور متعلق به كلمه" اقم" مى‏باشد و حاصل معنايش اين است كه: عبادت و يادآوريت از من را با عمل نماز تحقق بده، هم چنان كه مى‏گويند:" بخور براى اينكه سير شوى، و بنوش براى اينكه سيراب گردى" اين آن معنايى است كه از مثل سياق مورد بحث به ذهن تبادر مى‏كند.

وجوه عديده‏اى كه در ذيل جمله:" وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي" گفته‏اند

در معناى جمله" لذكرى" اقوال بسيارى است، بعضى «1» گفته‏اند: جار و مجرورى است متعلق به كلمه" اقم"، كه ما نيز همين را گفتيم. بعضى «2» ديگر گفته‏اند: متعلق است به كلمه" صلاة" بعضى «3» ديگر گفته‏اند: متعلق است به جمله" فاعبدنى".

و نيز در باره" لام" آن، بعضى «4» گفته‏اند: لام تعليل است. بعضى «5» آن را لام توقيت دانسته‏اند، كه معنايش" نماز بخوان هنگام ذكر من" و يا" نماز بخوان هنگامى كه آن را فراموش كردى، يا از تو فوت شد، و سپس به يادت آمد"، بنا بر اين نظير" لام" در جمله" أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ" «6» مى‏باشد.

و نيز در معناى" ذكر"، بعضى «7» گفته‏اند: مراد از آن، ذكر لفظى است كه نماز هم مشتمل بر آن است. بعضى «8» ديگر گفته‏اند: مراد از آن ذكر قلبى است كه مقارن نماز است، و با نماز تحقق يافته، يا مترتب بر آن مى‏شود، همانطور كه مسبب از سبب پديد مى‏آيد. بعضى «9» ديگر احتمال داده‏اند كه مراد از آن، ذكر قبل از نماز باشد. بعضى ديگر گفته‏اند: مراد از آن اعم از ذكر قلبى و قالبى است.

اختلاف ديگرى در اضافه ذكر به ياى متكلم دارند كه چه نحوه اضافه‏اى است؟

بعضى «10» گفته‏اند: اضافه مصدر به مفعول خودش است. بعضى «11» ديگر گفته‏اند: اضافه مصدر به‏

(1) مجمع البيان، ج 7، ص 5.

(2، 3، 4، 5) روح المعانى، ج 16، ص 172 و 173.

(6) نماز بخوان هنگام ظهر. سوره اسرى، آيه 78.

(7، 8، 9، 10، 11) تفسير فخر رازى، ج 22، ص 19 الى 21.