ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 15 -صفحه : 583/ 240
نمايش فراداده

معبود است، نه آن طور كه وثنى مذهبان معتقدند كه هر قومى براى خود الهى غير از اله ديگران دارد.

و اگر در آيه مورد بحث تنها به ذكر انذار اكتفاء كرد، و نامى از تبشير نبرد، براى اين بود كه كلام در اين سوره در سياق انذار و تخويف بود.

اثبات ملك مطلق براى خداوند (لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ) و استنتاج فرزند و شريك نداشتن و انحصار خلقت، تقدير و تدبير در او عز و جل‏

" الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ..."

كلمه" ملك"- به كسره ميم، و ضم آن، «1» هر دو- به معناى اين است كه چيزى قائم به وجود چيز ديگر باشد، به طورى كه هر طور كه بخواهد در آن تصرف كند، چه اينكه اصل رقبه‏اش قائم به وجود مالك باشد، مانند رقبه مال كه قائم به مالك است كه مى‏تواند هر نوع تصرفى در آن بكند، و يا اينكه در تحت فرمان او قرار گيرد، و او با امر و نهى و حكم راندن بر وى مسلط باشد، مانند تسلطى كه يك سلطان بر رعيت خود، و آنچه در دست ايشان است دارد، كه قسم دوم را ملك- به ضمه ميم- تعبير مى‏كنند.

پس ملك- به كسره ميم- عمومى‏تر است از ملك- به ضمه ميم- هم چنان كه راغب نيز گفته ملك- به فتحه ميم و كسره لام- به معناى متصرف به امر و نهى است در مردم، و اين كلمه تنها به كسى اطلاق مى‏شود كه سياست و اداره امور آدميان را به عهده دارد، و بدين جهت گفته مى‏شود: فلانى ملك مردم است، ولى گفته نمى‏شود ملك اين اشياء است، تا آنجا كه مى‏گويد: پس ملك- به ضمه ميم- به معناى ضبط شى‏ء مورد تصرف است، به وسيله حكم، و ملك- به كسره ميم- نظير جنس براى مطلق ملك است، پس هر ملك- به ضمه ميم- ملك به كسره ميم- هست، ولى هر ملك- به كسره ميم ملك- به ضمه ميم- نيست «2».

و چه بسا مى‏شود كه ملك- به كسره- مختص به مالكيت رقبه، و ملك- به ضمه ميم- مختص به غير آن مى‏شود.

پس اينكه فرمود:" الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"- با در نظر داشتن اينكه لام اختصاص را مى‏رساند- اين معنا را افاده مى‏كند كه آسمانها و زمين مملوك خدايند، و به هيچ وجهى از وجوه از خود استقلال نداشته، و از خدا و تصرفات او با حكمش بى نياز نيستند، و حكم در آن و اداره و گرداندن آسياى آن مختص به خداى تعالى است، پس تنها خدا مليك و متصرف به حكم در آن است، آنهم متصرف على الاطلاق.

و با اين بيان، ترتب جمله" وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً" بر ما قبل، روشن مى‏شود، چون داشتن‏

(1) مرحوم علامه طباطبائى در ذيل آيه فوق در مورد اعراب كلمه" ملك" مى‏گويند:" به كسر ميم و فتح آن" كه احتمالا" به كسر ميم و ضم آن" صحيح باشد.

(2) مفردات راغب، ماده" ملك".