گناهشان، بر دلهايشان مهر مىزند، در نتيجه دشمن حق مىشوند و داعى به سوى حق را دشمن مىدارند، پس دشمنيشان با رسول خدا (ص) به طور مجاز به خدا نسبت داده مىشود.
و اينكه فرمود:" وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيراً" معنايش- به طورى كه از سياق بر مىآيد اين است كه امر دشمنى و عناد آنان، تو را به هول و هراس نيندازد، و از ايشان در كار اهتداى مردم و نفوذ دينت در مردم و بين مردم نترس كه پروردگارت برايت بس است، كه هر كس از مردم استحقاق هدايت دارد، و استعداد آن را دارد، هدايت كند، و لو اينكه اينان كافر شوند، و طغيان كنند.
پس اهتداى مردم منوط و وابسته به اهتداى اين كفار نيست، و خدايت براى نصرت تو، و دين تو بس است كه بدان مبعوثت كرده يارى مىكند، هر چند كه اينان از آن دورى كنند، و تو را و دينت را يارى نمايند، پس اين جمله به منظور استغناء از كفار بيان شده.
پس معلوم شد كه صدر آيه براى تسلى رسول خدا (ص)، و ذيل آن به منظور استغناء از مجرمين قومش ابراز شده است، و در جمله" و كفى بربك" كه اولا صفت ربوبيت از ميان صفات خداوندى اخذ شده، و در ثانى آن را اضافه به كاف خطاب نموده و نفرموده:" و كفى باللَّه" به منظور تاييد آن جناب بوده است.
در تفسير برهان از كتاب" الجنة و النار" به سند خود از جابر بن يزيد جعفى از امام باقر (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثى كه در آن مساله قبض روح كفار را ذكر مىكند، فرموده است: پس وقتى جان به گلوگاه مىرسد، ملائكه به پشت و روى او مىكوبند، و گفته مىشود:" در آريد جانهاى خود را، امروز به خاطر سخنانى كه درباره خدا مىگفتيد، و به ناحق، نسبتها مىداديد، و به خاطر اينكه از آيات او استكبار مىورزيديد به عذاب خوارى گرفتار و كيفر مىشويد" و اين همان است كه آيه شريفه" يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً" متعرض آن است، پس ملائكه مىگويند بهشت بر شما حرام و محرم است «1».
(1) تفسير برهان، ج 3، ص 158 ح 1.