كه نفس آدمى از احساس شر، دچار اضطراب و تشويش گردد و به همين جهت است كه خداى تعالى خشيت از غير خود را از انبيايش نفى كرده و فرموده است:" لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ" «1» و ليكن نفرمود كه: از غير خدا خوف ندارند، و چه بسا خوف را اثبات هم كرده باشد، چون فرموده:" وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً" «2».
" إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ"- يعنى من مىترسم قوم فرعون نسبت دروغ به من بدهند.
" وَ يَضِيقُ صَدْرِي وَ لا يَنْطَلِقُ لِسانِي"- دو فعل" يضيق و ينطلق" هر دو مرفوعند، چون معطوفند به" اخاف" در نتيجه عذرى كه موسى آورد سه چيز بوده، اول ترس از اينكه تكذيبش كنند، دوم اينكه حوصلهاش سر آيد و تاب مقاومت نداشته باشد، سوم اينكه بيانش از اداى دعوت خود قاصر باشد.
ولى در قرائت يعقوب و غير او دو فعل يضيق و ينطلق به نصب قرائت شده، تا عطف بر" يكذبون" باشد و اين قرائت با طبع معنا سازگارتر است بنا بر اين، عذر موسى (ع) تنها همان عذر اولى است، يعنى ترس از تكذيب، و دو تاى ديگر نتيجه عذر اولى است. به عبارت روشنتر، عذر تنها تكذيب مردم است، كه به سر آمدن حوصله و كندى زبان مىآورد و اين معنا، علاوه بر سازگارىاش با طبع قضيه، با آيات ديگر اين داستان- كه در سورههاى ديگر خواهيم خواند- سازگارتر است، چون در آنها يك عذر آمده كه همان ترس از تكذيب است.
" فَأَرْسِلْ إِلى هارُونَ"- يعنى ملك وحى خود را نزد هارون هم بفرست تا او ياور من در تبليغ رسالت باشد، و اين تعبير، تعبيرى است شايع، وقتى كسى دچار بلايى شده باشد، و يا امرى بر او مشكل شده باشد، اطرافيان به وى مىگويند بفرست نزد فلانى، يعنى از او كمك بطلب و او را ياور خود بگير.
پس جمله مورد بحث جملهاى است متفرع بر جمله" من مىترسم" و در حقيقت جمله" من مىترسم" و فروعاتى كه بر آن متفرع شده از قبيل دلتنگى و گير كردن زبان، مقدمه بوده براى همين كه در جمله مورد بحث رسالت را براى هارون درخواست كند، تا در كار رسالتش شريك و ياور باشد. آرى منظور از اين مقدمه اين بوده كه رسالت و ماموريتش با تصديق هارون و يارى او بهتر و سريعتر انجام شود، نه اينكه خواسته باشد از زير بار سنگين رسالت شانه خالى كند.
(1) (اين سلسله جليله) از غير خدا خشيتى ندارند. سوره احزاب، آيه 39. (2) و هر وقت از ايشان ترسيدى كه خيانت كنند. سوره انفال، آيه 59.