براى پيغمبرى خود، مزدى نمىخواهم چون مزد من جز به عهده پروردگار جهانيان نيست (127).
چرا در هر مكانى به بيهوده نشانى بنا مىكنيد؟ (128).
و قصرها مىسازيد؟ مگر جاودانه زنده خواهيد بود؟ (129).
و چون سختى مىكنيد مانند ستمگران سختى و خشم مىكنيد (130).
از خدا بترسيد و اطاعتم كنيد (131).
از آن كسى كه آنچه مىدانيد كمكتان داده است بترسيد (132).
با چهارپايان و فرزندان ياريتان كرده (133).
با باغستانها و چشمهسارها (134).
كه من بر شما از عذاب روزى بزرگ مىترسم (135).
گفتند: چه ما را پند دهى يا از پندگويان نباشى براى ما يكسان است (136).
اين (بتپرستى) رفتار گذشتگان است (137).
و ما هرگز مجازات نخواهيم شد (138).
و (آنها هود را) دروغگو شمردند و ما هلاكشان كرديم كه در اين عبرتى هست و بيشترشان مؤمن نبودند (139).
و همانا پروردگارت نيرومند و رحيم است (140).
اين آيات به داستان هود (ع) و قومش كه همان قوم عاد بودند اشاره مىكند.
" كَذَّبَتْ عادٌ الْمُرْسَلِينَ" قوم عاد مردمى از عرب بسيار قديم و عرب اوائل (يعنى اوائل پيدايش اين نژاد) بودند، كه در احقاف از جزيرة العرب زندگى مىكردند و داراى تمدنى مترقى و سرزمينهايى خرم و ديارى معمور بودند، به جرم اينكه پيامبران را تكذيب كرده، به نعمتهاى الهى كفران ورزيده و طغيان كردند، خداى تعالى به وسيله بادى عقيم هلاكشان ساخته و ديارشان را ويران و دودمانشان را خراب كرد.
و به طورى كه مىگويند عاد اسم پدر بزرگ ايشان بوده و اگر خود آنان را عاد خواندهاند، از قبيل تسميه قوم به اسم پدر بزرگ است، هم چنان كه بنى تميم و بنى بكر و بنى تغلب، را تميم و بكر و تغلب، مىنامند.