ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 15 -صفحه : 583/ 581
نمايش فراداده

بخواهد به آنها دست يابد بايد به كتب جوامع حديث مانند الدر المنثور و يا تفاسير طولانى چون روح المعانى مراجعه كند.

و در تفسير قمى آمده كه پدرم از ابن ابى عمير، از حماد و از امام صادق (ع) روايت كرده كه به من فرمود: مردم در باره آيه" يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً"، چه مى‏گويند؟

گفتم: مى‏گويند: اين آيه در باره قيامت است، فرمود: نه، اين طور كه آنان مى‏گويند نيست، بلكه در باره رجعت است، مگر خداى تعالى در قيامت از هر امتى فوجى را محشور مى‏كند؟ و بقيه آن امت‏ها را رها مى‏كند؟ با اينكه خودش فرموده:" وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً- آنان را محشور كرديم و احدى را از قلم نينداختيم"؟ «1».

مؤلف: روايات در باب رجعت از طريق شيعه بسيار زياد است.

و در مجمع البيان در ذيل آيه" وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ" گفته: در معناى صور اختلاف شده،- تا آنجا كه مى‏گويد- و بعضى گفته‏اند شاخى است كه چون بوق در آن مى‏دمند. و حديثى هم بر اين معنا آمده است «2».

باز در همان كتاب در ذيل جمله" إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ" گفته: بعضى گفته‏اند: يعنى شهداء، زيرا شهداء هستند كه در آن روز فزع و ترسى ندارند و در اين باره خبرى نيز به طور مرفوع روايت شده است «3».

و در تفسير قمى در ذيل جمله" صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ" مى‏گويد: امام فرمود:

يعنى فعل خدا كه با آن هر چيزى را متقن كرده «4».

چند روايت راجع به مراد از" حسنه" در آيه:" مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها"

و در همين كتاب در تفسير جمله" مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها، وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ" فرموده: منظور از حسنه به خدا سوگند ولايت امير المؤمنين (ع) و مراد از سيئه به خدا سوگند دشمنى با اوست «5».

مؤلف: اين روايت از باب جرى و تطبيق مصداق بر كلى است، نه اينكه تنها در خصوص ولايت و عداوت آن جناب نازل شده باشد، البته به اين مضمون روايات بسيارى وارد شده، كه چه بسا ممكن است آنها را به محملى كه خواهد آمد حمل نمود.

و در خصال از يونس بن ظبيان روايت كرده كه گفت: امام صادق جعفر بن محمد (ع) فرمود: مردم خداى را سه گونه عبادت مى‏كنند، يك طبقه او را به خاطر رغبتى‏

(1) تفسير قمى، ج 2، ص 130- 131.

(2 و 3) مجمع البيان، ج 7، ص 236.

(4 و 5) تفسير قمى، ج 2، ص 131.