صفحهى 147
هجرت وفق نمىدهد.
" الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ" كلمه" حسب" از ماده حسبان است كه معناى پندار را مىدهد و جمله" ان يتركوا" قائم مقام دو مفعول آن است، (چون اين ماده هميشه دو مفعول مىگيرد، هم چنان كه در فارسى هم مىگوييم: من فلانى را پسر فلانى پنداشتم)، و جمله" ان يقولوا" با تقدير باء سببيت (بان يقولوا) مىباشد و كلمه" فتنه" به معناى آزمايش است، و چه بسا بر معناى مصيبت و عذاب اطلاق شود، كه معناى اول با سياق سازگارتر است، و استفهام در آيه استفهام انكارى است.
و معناى آن اين است كه: آيا مردم گمان كردهاند كه به صرف اينكه بگويند ايمان آورديم متعرضشان نمىشوند، و با بلاها و مصيبتها آزمايش نمىگردند، آزمايشى كه با آن آنچه در نهان دارند از صدق و كذب آشكار شود؟
بعضى از مفسرين در معناى آن گفتهاند:" و آيا مردم گمان كردهاند كه به هيچ بليهاى مبتلا نمىشوند چون كه گفتهاند ايمان آورديم و خلاصه بلا و مصيبت مخصوص كفار است اما مؤمنين به خاطر آن كرامت و احترامى كه نزد خدا دارند دچار هيچ مصيبتى نمىشوند؟".
و ليكن اين معنا از نظر سياق آيات معناى بعيدى است.
" وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ" لام در دو كلمه" فليعلمن" و" و ليعلمن" لام سوگند است، و جمله" وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ" حال از كلمه" ناس" در آيه قبلى است، و يا حال از ضمير جمعى است كه در كلمه" يفتنون" است.
بنا بر احتمال اول، انكار و توبيخ متوجه به ظن و پندار ايشان است، كه گمان كرده بودند آزمايش نمىشوند، با اينكه سنت الهى بر آزمايش و امتحان خلق جريان دارد، و بنا بر احتمال دوم اين سرزنش و توبيخ متوجه به اين پندارشان است كه سنت الهى در باره اقوام مختلف است، چون كه قومى را آزمايش مىكند، و قومى ديگر را آزمايش نمىكند، و بعيد نيست احتمال اول با سياق موافقتر باشد.
پس ظاهر اين است كه: مراد از جمله" وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ"، اين است كه فتنه و امتحان سنت جارى ما است كه در امتهاى قبل از ايشان نيز جارى كرديم، و تو هرگز تبديل و دگرگونگى در سنت ما نخواهى يافت.