صفحهى 169
آيا شرم نمىكنيد كه با مردان جمع شده راه تناسل را قطع مىكنيد و در مجالس و انظار يكديگر عمل زشت مىكنيد؟ اما جز اين پاسخى از قومش نيامد كه اگر راست مىگويى برو عذاب خدا را بياور (29).
لوط گفت: پروردگارا مرا بر مردم فساد انگيز نصرت بده (30).
و چون فرشتهگان ما نزد ابراهيم آمدند كه او را بشارت دهند گفتند: ما اهل اين قريه را (كه لوط در آن است) هلاك خواهيم كرد و مامور اين كاريم چون اهل آن ستمگرند (31).
ابراهيم گفت آخر لوط در آن قريه است! گفتند ما از هر كس به اهل آن داناتريم لوط و خانوادهاش را حتما نجات مىدهيم به جز همسرش كه از باقى ماندگان در قريه است (32).
و چون فرستادگان ما نزد لوط آمدند از آمدن آنان اندوهناك شد به حدى كه خود را بيچاره ديد، فرشتهگان گفتند مترس و اندوه مخور كه ما نجات دهنده تو و خانواده تو هستيم مگر همسرت كه بايد مانند سايرين در قريه بماند (33).
و ما به زودى بلايى از آسمان بر اهل اين قريه نازل مىكنيم به خاطر آن فسقها كه مرتكب مىشدند (34).
چيزى نگذشت كه آن قريه را آيت و عبرت مردمى كرديم كه تعقل مىكنند (35).
شعيب برادر اهل مدين را به سوى مدين گسيل داشتيم او به مردم گفت اى مردم من، خدا را عبادت كنيد و روز جزا را اميدوار باشيد و در زمين فساد مينگيزيد (36).
ليكن او را تكذيب كردند پس زلزله ايشان را بگرفت و صبح همه در خانههاى خود مرده افتادند (37).
عاد و ثمود را به يادآور كه مسكنهاى آنان براى شما مردم مكه هويدا و كشف شد، و شيطان اعمال زشت آنان را براى آنان جلوه داد، و از اين راه آنان را از راه خدا بازداشت با اينكه مردمى بينا بودند (38).
و قارون و فرعون و هامان را به ياد آور كه موسى نزدشان آمد و معجزهها بياورد پس در زمين تكبر كردند، و نتوانستند بر عذاب خدا فايق آيند (39).
پس ما هر يك از اين امتها را به گناهشان بگرفتيم، بعضى از آنان را با سنگريزه و بعضى را با صيحه بگرفتيم، بعضى ديگر را در زمين فرو برديم و بعضى را غرق كرديم و خداوند هرگز به ايشان ظلم نمىكرد و ليكن خودشان به خود ظلم كردند (40).
بعد از آنكه خداى سبحان در آغاز سوره اين معنا را بيان فرمود كه فتنه، سنتى است