صفحهى 242
و اين اولين بار نيست كه خدا خود را تسبيح و تحميد گفته، بلكه در كلام مجيدش مكرر آمده، مانند آيه:" سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ" «1»، و آيه" تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ" «2».
نكته دوم اينكه: مراد از تسبيح و تحميد معناى مطلق آن است، نه نمازهاى واجب روزانه، كه بيشتر مفسرين «3» كه كلمه" قول" را در تقدير گرفتهاند و گفتهاند: معناى آيه اين است كه: بگوييد" سبحان اللَّه و الحمد للَّه".
سوم اينكه: جمله" وَ لَهُ الْحَمْدُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" جملهاى است معترضه، كه بين معطوف و معطوف عليه واقع شده دو جمله" وَ عَشِيًّا وَ حِينَ تُظْهِرُونَ" هر دو عطفند بر محل" حِينَ تُمْسُونَ"، نه بر جمله" فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"، تا در نتيجه صبح و عصر مخصوص تسبيح و سماوات و ارض و ظهر و شب مخصوص حمد شود، بلكه همه اين اوقات مخصوص تسبيح، و همه مكانها مخصوص حمد است.
بنا بر اين سياق آيه اشاره مىكند به اينكه خلقت و تدبيرى كه در آسمانها و زمين هست مخصوص خدا است، كه با حسنش اقتضاى حمد و ثناى خداى سبحان را دارد، و نيز مىرساند كه انسان در سير تاريخ و در زمانهاى مختلف، شرك و گناهانى مرتكب شده، كه ساحت مقدس خداى تعالى منزه از آن است.
البته مىتوان اعتبار ديگرى را در نظر گرفت كه با آن اعتبار تحميد و تسبيح مربوط به يك چيز مىشود، و آن اين است كه: زمانها با همه دگرگونيها و گذشتنهايش، خود يكى از موجودات آسمانها و زمين است، و با وجود خود، خداى را ثنا مىگويد، آن گاه آنچه در آسمانها و زمين است، با فقر و حاجتى كه به خداى تعالى دارد، و ذلتى كه در پيشگاه او دارد و نقصى كه نسبت به كمال او دارد، او را تسبيح گفته و از نقص و حاجت و ذلتى كه در خويش سراغ دارد منزه مىدارد، هم چنان كه خدا مىگويد" وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ" «4»، و اين اعتبار هر چند كه در جاى خود صحيح است ليكن منظور نظر دو آيه مورد بحث نيست.
مفسرين در معناى دو آيه اقوال مختلف ديگرى دارند، كه مهمترين آنها را در آنجا كه
(1) منزه است خداى تو كه پروردگار عزت است. سوره صافات، آيه 180. (2) حمد خدايى را كه فرقان را بر بندهاش نازل كرد. سوره فرقان، آيه 1. (3) روح المعانى، ج 21، ص 27. (4) موجودى نيست مگر اينكه تسبيح حمد او را مىگويد. سوره اسراء، آيه 44.