صفحهى 274
ديروز او را مىخواندند، و به ربوبيتش اعتراف مىكردند، شرك ورزيده و شريكها برايش مىتراشند.
خلاصه مىخواهد بفرمايد: انسان طبيعتا كفرانگر نعمتهاست، هر چند كه در هنگام گرفتارى به نعمت و ولى نعمت اقرار داشته باشد. و اگر فرموده:" ناگهان جمعى از مردم" براى اين است كه همه مردم چنين نيستند.
" لِيَكْفُرُوا بِما آتَيْناهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ" در اين جمله مشركين مورد نظر را تهديد مىكند و لام در" ليكفروا" لام امر غايب است، و جمله" فتمتعوا" متفرع بر ما قبل خودش است، و امر ديگرى است كه با امر سابق روى هم تهديد را مىرساند و التفات از امر غايب به امر حاضر براى افاده فوران خشم است، از اينكه چقدر در باره خداى تعالى كوتاهى نموده، و امر او را ناچيز مىانگارند؟! و اين بى اعتنايشان به جايى رسيده كه در هنگام بدبختى و گرفتارى دست به دامنش مىشوند، ولى در هنگام خوشى كفران نعمتش مىكنند.
" أَمْ أَنْزَلْنا عَلَيْهِمْ سُلْطاناً فَهُوَ يَتَكَلَّمُ بِما كانُوا بِهِ يُشْرِكُونَ" كلمه" ام" به اصطلاح ادبى منقطعه است، و مراد از" نازل كردن سلطان" اعلام و يا تعليم است، كه مجازا انزال خوانده شده، و مراد از" سلطان" برهان است، و منظور از" تكلم" دلالت است، كه مجازا تكلمش خوانده، و بنا بر اين معناى آيه اين است كه: بلكه ما به ايشان برهانى را اعلام كرديم كه دلالت مىكند بر شرك ايشان.
و ممكن هم هست مراد از" سلطان" صاحب سلطان يعنى فرشته باشد، كه در اين صورت ديگر مجازى در كلمه" انزال" و" تكلم" به كار نرفته، آن وقت معنا چنين مىشود:
بلكه مگر ما فرشتهاى بر ايشان نازل كرديم، پس او در باره شركشان تكلم كرد.
" وَ إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ" كلمه" اذاقة" مانند كلمه" مس"، كه گذشت، كمى و ناچيزى را مىرساند، و كلمه" قنوط" به معناى نوميدى است.
كلمه" اذا" ى اولى، شرطيه، و دومى فجائيه (ناگهانى) است، و مقابله بين" اذا" در چشاندن رحمت، و" ان" در رسانيدن سيئه، اين معنا را مىرساند كه رحمت قطعى و بسيار است، و مصيبت اندك و احتمالى است.
و اگر رحمت را به خدا نسبت داد، ولى رساندن سيئه را به خدا نسبت نداد، براى اين است كه رحمت، امر وجودى است كه از ناحيه خدا افاضه مىشود، و سيئه و گرفتارىها، امور