صفحهى 32
زن را ديد كه گوسفندان را از اينكه مخلوط با ساير گوسفندان شوند جلوگيرى مىكردند، موسى پرسيد چرا ايستادهايد؟ گفتند: ما آب نمىكشيم تا آنكه چوپانها گوسفندان خود را ببرند، و پدر ما پيرى سالخورده است (23).
موسى گوسفندان ايشان را آب داده سپس به طرف سايه بازگشت و گفت: پروردگارا من به آنچه از خير بر من نازل كنى محتاجم (24).
چيزى نگذشت كه يكى از آن دو زن كه با حالت شرمگين راه مىرفت به سوى موسى آمد و گفت پدرم تو را مىخواند تا پاداش آب دادنت را بدهد، همين كه موسى نزد پير مرد آمد و داستان خود را به او گفت، پير مرد گفت: ديگر مترس كه از مردم ستمگر نجات يافتى (25).
يكى از آن دو زن به پدر خود گفت چه خوب است او را اجير كنى كه بهترين اجير آن كس است كه هم نيرومند باشد و هم امين (26).
پير مرد به موسى گفت مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسريت درآورم در برابر اينكه هشت سال اجيرم شوى، البته اگر ده سال كار كنى خودت كردهاى و آن دو سال جزو قرارداد ما نيست، و من نمىخواهم بر تو سخت بگيرم و به زودى مرا خواهى يافت ان شاء اللَّه از صالحان (27).
موسى گفت اين قرارداد بين تو و خودم را قبول دارم، هر يك از دو مدت هشت سال و ده سال را كه خواستم انجام مىدهم و تو حق اعتراض نداشته باشى و خدا بر آنچه مىگوييم وكيل است (28).
اين آيات فصل سوم از داستان موسى (ع) است، در اين داستان بيرون شدنش از مصر به طرف مدين را آورده كه بعد از كشتن قبطى از ترس فرعون رهسپار آنجا شد، و در آنجا با دختر پير مردى كهن سال ازدواج كرد، و در قرآن كريم نام آن پير مرد نيامده، ليكن در روايات امامان اهل بيت (ع) و پارهاى از روايات اهل سنت آمده كه او شعيب، پيغمبر مدين بوده.
" وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبِيلِ" در مجمع البيان آمده كه كلمه" تلقاء" به معناى برابر و مقابل هر چيز است، و نيز گفته مىشود: فلانى اين كار را از تلقاء خود كرد، يعنى از قبل خود و به داعى نفس خود كرد، و كلمه" سَواءَ السَّبِيلِ" به معناى وسط راه، و يا راه وسط است «1».
(1) مجمع البيان، ج 7، ص 246.