صفحهى 375
قلب منت نهاده است، كه هم ادراكهاى جزئى و خيالى را شامل مىشود، و هم كلى و عقلى را.
" قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ"- يعنى شكر مىگزاريد، اما بسيار اندك، و اين خود اعتراضى است كه به جاى توبيخ و سرزنش به كار رفته، بعضى «1» از مفسرين گفتهاند: جمله حاليه است، و معناى آن اين است كه خدا براى شما چشم و گوش قرار داد، در حالى كه شما كم شكر مىگزاريد و به هر حال چه به گفته ما و چه به گفته آن مفسر، آيه شريفه در سياق گلايه و توبيخ است، و مىخواهد بدين وسيله مردم را به شكر وا بدارد.
قبل از آيه مورد بحث انسان غايب فرض شده بود، و دربارهاش مىفرمود:" سپس او را تكميل كرد، و از روح خود در او دميد" و در جمله مورد بحث ناگهان روى سخن متوجه انسان شده، مىفرمايد:" و برايتان چشم، گوش و دل قرار داد" اين التفات از غيبت به خطاب جمع، براى اين است كه انعام الهى را كه شامل همه هست، تسجيل كند، تا به شكر خدا وادار شوند، چون مردم در اين باره يا قاصرند و يا مقصر.
" وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ" اين آيه، دليل منكرين قيامت را نقل مىكند، كه جز استبعاد اساسى ندارد، مراد از گم شدن در زمين به قول بعضى «2» از مفسرين ضايع شدن و ناپديد شدن است، هم چنان كه مىگويند:" ضلت النعمة" يعنى نعمت ضايع گشت، بعضى «3» ديگر گفتهاند:" به معناى غايب و گم شدن است" و به هر حال، مراد كفار اين است كه آيا وقتى مرديم، و اجزاى بدنمان متلاشى گشت، و خاكش در زمين گم شد، به طورى كه ديگر اجزاى بدنمان از يكديگر تميز داده نشد، و چيزى از ما باقى نماند كه دوباره خلق شويم، آيا دوباره خلق مىشويم و به همان صورت اول كه داشتيم بر مىگرديم؟
و معلوم است كه استفهامشان انكارى است، و مرادشان از خلقت جديد همان مساله بعث و معاد است.
جمله" بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ" اعراض از سخن ايشان است، كه مىگفتند:" آيا اگر در زمين گم شويم ..." گويا فرموده: كفار منكر خلقت جديد و قدرت ما بر آن نيستند، و بهانه ديگرى هم ندارند، بلكه تنها علت اين انكارشان اين است كه رجوع به سوى ما و لقاى ما را منكرند. و چون برگشت كلامشان به اين معنا بوده، پاسخشان را طورى داده كه دلالت به
(1) مجمع البيان، ج 8، ص 328. (2) روح المعانى، ج 21، ص 124. (3) مجمع البيان، ج 8، ص 328.