صفحهى 47
كرد اين جمله مىفرمايد: دستهايت را جمع كن، و آن را از ترس باز مكن، براى اينكه تو از ضرر آن ايمنى".
ليكن اين دو وجه- به طورى كه ملاحظه مىفرماييد- وقتى صحيح است كه جمله" اضمم ..." تتمه جمله" أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ" بوده باشد، و حال آنكه اين نظم با فاصله شدن جمله" اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ ..."، در ميان دو جمله، آنهم بدون واو عطف، نمىسازد.
بعضى ديگر گفتهاند:" اين جمله كنايه است از امر به عزم بر آنچه خدا از او خواسته، و تحريك او بر اينكه در ابلاغ رسالت خدا جديت به خرج دهد، تا ترس در بعضى احوال، او را از انجام ماموريتش باز ندارد.
و از نظر ما بعيد نيست كه مراد از آن اين باشد كه: خواسته است آن جناب سيماى خشوع و تواضع را به خود بگيرد، چون عادت مردم متكبر و خودپسند اين است كه همواره بازوها را از پهلو جدا مىدارند كه گويا در حال خميازهاند، در نتيجه جمله مورد بحث به عنايتى در معناى جمله" وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ" «1» خواهد بود، كه رسول گرامى (ص) را دستور مىدهد براى مؤمنين تواضع كند.
" قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ" در اين جمله به داستان مرد قبطى كه به دست آن جناب كشته شد اشاره نموده، و اظهار مىدارد مىترسم مرا به جرم قتل نفس و به عنوان قصاص بكشند.
" وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ" در مجمع البيان" «2» گفته:" وقتى گفته مىشود" فلانى ردء فلانى" است، معنايش اين است كه: او را يارى و پشتيبانى مىكند".
جمله" إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ" تعليل درخواستى است كه كرده، و آن اين بود كه:
برادرم هارون را با من بفرست، و از سياق برمىآيد كه آن جناب از اين ترس داشته كه فرعونيان تكذيبش كنند، و او خشمگين شود، و نتواند حجت خود را بيان نمايد، چون در حال خشم لكنتى كه در زبانش بوده، بيشتر مىشده، نه اينكه معنايش اين است كه: هارون را با من بفرست تا مرا تكذيب نكنند، زيرا آنهايى كه وى را تكذيب مىكردند باك نداشتند از اين
(1) پر و بال خود را براى مؤمنين بگستران. سوره حجر، آيه 88. (2) مجمع البيان، ج 7، ص 253.