ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 16 -صفحه : 593/ 490
نمايش فراداده

‌صفحه‌ى 490

چون در ازدواج با زينب گوسفند كشت، و به مردم نان و گوشت داد، باز در آنها آمده كه:

زينب به ساير زنان رسول خدا (ص) فخر مى‏فروخت، و به سه چيز مى‏باليد، اول اينكه جد او و جد رسول خدا (ص) يكى بود، چون مادر زينب اميمه دختر عبد المطلب، عمه رسول خدا (ص) بود، دوم اينكه خدا وى را به ازدواج آن جناب در آورد، سوم اينكه خواستگارى وى جبرئيل بود «1».

و در مجمع البيان در ذيل جمله" وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ" گفته: روايت صحيح از جابر بن عبد اللَّه از رسول خدا (ص) رسيده، كه فرمود: مثل من در بين انبياء، مثل مردى است كه خانه‏اى بسازد، و آن را تكميل نموده و آرايش هم بدهد، ولى جاى يك آجر را خالى بگذارد، كه هر كس وارد آن خانه شود، آن جاى آجر توى ذوقش بزند، و بگويد: همه جاى اين خانه خوب است، اما حيف كه اين جاى آجر بد تركيبش كرده، و من تا وقتى مبعوث نشده بودم، آن جاى خالى در بناى نبوت بودم، همين كه مبعوث شدم، بناى نبوت به تمام و كمال رسيد، اين روايت را بخارى و مسلم نيز در كتاب صحيح خود آورده‏اند «2».

مؤلف: اين معنا را غير آن دو، يعنى ترمذى، نسايى، احمد، و ابن مردويه، از غير جابر، مانند ابى سعيد، و ابى هريرة، نيز روايت كرده‏اند.

و در الدر المنثور است كه ابن الانبارى، در كتاب" مصاحف" از ابى عبد الرحمن سلمى روايت كرده كه گفت: من به حسن و حسين قرآن ياد مى‏دادم، (تا حفظ كنند) على بن ابى طالب عبور كرد، و ديد كه من مشغول خواندن براى ايشانم، فرمود: براى آنان بخوان" وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ"- به فتحه تاء «3».

(1) الدر المنثور، ج 5، ص 201- 202.

(2) مجمع البيان، ج 8، ص 362.

(3) الدر المنثور، ج 5، ص 204.