صفحهى 557
دلهايشان زايل شود، آن وقت مىپرسند: پروردگار شما چه گفت؟ مىگويند: حق گفت، و او بلند مرتبه و والاست (23).
بگو: چه كسى شما را از آسمانها و زمين روزى مىدهد؟ و خودت پاسخ بده: خدا، و بگو: من و يا شما بر طريق هدايت و يا در ضلالتى آشكاريم (24).
بگو: اگر ما مجرم باشيم شما مسئول جرم ما نيستيد، و اگر شما مجرم باشيد، ما از آنچه شما مىكنيد بازخواست نمىشويم (25).
بگو: پروردگار ما بين ما و شما جمع نموده، سپس به حق در بين ما داورى مىكند، و او جدا كننده حق و باطل به دانايى است (26).
بگو به من نشان دهيد آن خدايان موهومى كه به خدا ملحق كرده و شركاى او پنداشتيد، ابدا، نمىتوانيد نشان دهيد، بلكه خدا عزيز و حكيم است (27).
ما تو را نفرستاديم مگر براى اينكه از خطا و گناه بازشان دارى، و نيز نويدبخش و بيمرسان باشى، و ليكن بيشتر مردم نمىدانند (28).
و مىگويند: اين وعده چه وقت است اگر راست مىگوييد؟ (29).
بگو ميعاد شما روزى معين است، كه نه ساعتى آن را مىتوانيد تاخير بيندازيد، و نه جلو (30).
اين آيات بيانگر مساله توحيد است، و پيرامون آن احتجاج مىكند.
" قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ ..."
رسول گرامى خود (ص) را امر مىكند: باز بر ابطال الوهيت آلهه آنان احتجاج و استدلال كند. به اينكه اينها قدرت ندارند دعاى كسى را مستجاب كنند، و بنا بر اين معناى جمله" قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ" اين است كه به ايشان بگو: آن خدايانى را كه پنداشتهايد به جاى خدا معبود شمايند، بخوانيد. و بنا بر اين، دو مفعول كلمه" زعمتم" حذف شده، چون سياق بر آن دو دلالت داشته، (و تقدير آن پنداشتيد آنها را كه معبود مىباشند) و منظور از خواندن آنها حاجت خواستن از آنها است.
و جمله" لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ" در جاى جواب قرار گرفته، گويا شخصى پرسيده: اگر مشركين خدايان خود را بخوانند، چه مىشود؟ فرموده: هيچ حاجتى از ايشان را استجابت نمىكنند، چون مالك حتى سنگينى و وزن يك ذره در همه