ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 17 -صفحه : 614/ 414
نمايش فراداده

‌صفحه‌ى 414

كه بيان بر مبين دارد. پس خداى تعالى بعد از آنكه حال ستمگران را بيان كرد كه از هر آيتى كه بر حق دلالت مى‏كرد روى‏گردان بودند و به حجت‏هايى بر عليه‏شان اقامه مى‏شد گوش فرا نمى‏دادند و موعظه را نمى‏شنيدند و به عبرت، اعتنايى نداشتند، و در نتيجه همين سرسختى‏ها ربوبيت خداى تعالى و مساله بعث و حساب را منكر شدند و كارشان به جايى رسيد كه حتى دلهايشان از شنيدن نام خداى يگانه متنفر مى‏شد.

اينك در اين آيه مى‏فرمايد كه: اين اعراض، مخصوص كفار معاصر آن جناب نيست، بلكه اين مقتضاى طبع هر انسانى است كه به پيروى هواى نفس گرايش دارد و به نعمت‏هاى مادى و اسباب ظاهرى پيرامونش مغرور است، پس انسان طبعا هم فراموشكار است، هر وقت دچار گرفتارى شود، متوجه پروردگارش گشته و او را به خلوص مى‏خواند و چون پروردگارش نعمتى به او ارزانى بدارد، آن نعمت را به خودش نسبت مى‏دهد، و مى‏گويد هنر خودم بود و پروردگارش را فراموش مى‏كند، و نمى‏داند كه همين خود فتنه‏اى است كه با آن امتحانش مى‏كنند.

پس جمله" فَإِذا مَسَّ الْإِنْسانَ ضُرٌّ" يعنى و چون مرض يا شدتى به انسان برسد،" دعانا" ما را مى‏خواند، و تنها به سوى ما متوجه مى‏شود، و از غير ما قطع اميد مى‏كند.

[ناسپاس بودن آدمى، كه چون خدا نعمتى به او داد مى‏گويد:" أُوتِيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ"]

و در جمله" ثُمَّ إِذا خَوَّلْناهُ نِعْمَةً مِنَّا قالَ إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ" كلمه" خولناه" ماضى از مصدر" تخويل" است و تخويل به معناى عطا كردن به طور بخشش است. و اگر نعمت را مقيد به قيد" منا" كرد، براى اين است كه بفهماند وصف نعمت براى آن محفوظ است، و معنايش اين است كه: چون نعمتى از ناحيه خود به او بدهيم كه نعمت بودنش كاملا روشن است، و همه مى‏دانند كه از ناحيه ماست، مع ذلك مى‏گويد: اين نعمت‏ها از هنرمندى خودم است.

و ضمير در" اوتيته" به نعمت برمى‏گردد، البته نه به اعتبار لفظش" چون اگر به اين اعتبار بود بايد مى‏فرمود" اوتيتها" چون لفظ نعمت مؤنث است و بايد ضمير مؤنث بدان برگردد"، بلكه به اعتبار معناى نعمت كه يا مال است و يا مطلق شى‏ء و چون كلمه" مال" و كلمه" شى‏ء" مذكر است مى‏توان ضمير مذكر به آن برگردانيد. و عنايت در جمله مورد بحث اين است كه اشاره كند كه چنين انسان ناسپاسى، اعتراف نمى‏كند كه نعمتش از ماست، بلكه رابطه‏اش را از ما قطع مى‏كند، و به همين منظور نمى‏گويد:" اوتيتها" (چون كلمه نعمت دلالت دارد بر اينكه منعمى آن را داده) بلكه مى‏گويد:" اوتيته"، تا اعتراف نكرده باشد به اينكه خدا آن نعمت را به او داده.