ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 18 -صفحه : 590/ 127
نمايش فراداده

از آنچه گذشت روشن گرديد كه وجوهى كه مفسرين در تفسير دو وصف" على" و" حكيم" آورده‏اند ضعيف است، مثل كلام بعضى «1» از ايشان كه گفته‏اند: مراد از" على" بودن قرآن اين است كه در بلاغتش عالى و روشنگر هر چيزى است كه مردم بدان محتاجند. و يا گفته‏اند: «2» معنايش اين است كه قرآن بر هر كتابى ديگر برترى و علو دارد، چون اعجازى خاص به خود دارد، و ناسخ هر كتاب ديگر است و هيچ كتابى نسخش نمى‏كند. و يا گفته‏اند «3»" على" يعنى اينكه ملائكه و مؤمنين آن را تعظيم مى‏كنند.

و مثل كلام بعضى «4» ديگر كه در معناى كلمه" حكيم" گفته‏اند: يعنى حكمت بالغه را اظهار مى‏دارد. و يا گفته‏اند: «5» قرآن جز با حكمت منطبق نمى‏شود، و جز حق و صواب نمى‏گويد، پس در حقيقت توصيف آن به وصف حكيم توصيفى است مجازى و به منظور مبالغه. ضعف اين وجوه با دقت در مفاد آيه قبلى روشن مى‏شود، و نيز روشن مى‏شود كه با نزول و در خور فهم بشرى ساختن، ام الكتاب، قرآنى عربى شده است.

" أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ"

استفهام در اين آيه انكارى است، و حرف" فاء" كه بر كلمه" نضرب" درآمده، براى اين است كه بفهماند مضمون اين جمله فرع و نتيجه مطالب گذشته است، و معناى" ضرب الذكر عنهم" برگرداندن روى سخن از ايشان است. در مجمع البيان گفته: ريشه اصلى اين جمله اين بوده كه سواره وقتى بر مركب خود سوار مى‏شود، و مى‏خواهد آن را به طرف ديگر متوجه كند، با تازيانه يا چوب دستيش آن را مى‏زند تا متوجه طرفى كه او مى‏خواهد بشود، كه در باره اين عمل مى‏گفتند" صرفه عنه" حيوان را از آن سو منصرف كرد. و يا مى‏گفتند" عدل عنه" و سپس به جاى آن دو كلمه،" ضربه" را استعمال كردند «6».

كلمه" صفح" به معناى اعراض است، و در جمله مورد بحث كلمه" صفحا" مفعول له است. احتمال هم دارد كه" صفح" به معناى جانب و طرف باشد. و در جمله" أَنْ كُنْتُمْ" حرف جر حذف شده، و تقديرش" لان كنتم" باشد و اين جار و مجرور متعلق باشد به جمله" أَ فَنَضْرِبُ".

(1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 6) مجمع البيان، ج 9، ص 39.