و مراد از كلمه" يوم" قطعهاى از زمان است، نه روز لغوى كه يك هفتم هفته است، چون در جاى ديگر فرموده:
" فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِساتٍ" «1» و باز در جاى ديگر در باره همين قوم فرموده:
" سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً" «2».
بعضى «3» هم كلمه نحس را به سرد معنا كردهاند.
" تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ" فاعل فعل" تنزع" ضميرى است كه به كلمه" ريح" بر مىگردد، و معنايش اين است كه باد انسانها را از زمين مىكند، و همچنين تنههاى درخت خرما را از" أعجاز" آنها يعنى از پايين آنها مىكند، و كلمه" منقعر" به معناى چيزى است كه از ريشه كنده شود، و معناى آيه روشن است، چيزى كه از آيه استفاده مىشود و بايد خاطرنشان كرد اين است كه:
قوم عاد مردمى قوى هيكل بودهاند.
" فَكَيْفَ كانَ عَذابِي ... مُدَّكِرٍ" تفسير اين دو آيه قبلا گذشت.
گفتارى در چند فصل پيرامون سعادت و نحوست ايام و طيره «4» و فال
نحوست روز و يا مقدارى از زمان به اين معنا است كه در آن زمان بغير از شر و بدى حادثهاى رخ ندهد، و اعمال آدمى و يا حد اقل نوع مخصوصى از اعمال براى صاحب عمل بركت و نتيجه خوبى نداشته باشد، و سعادت روز درست بر خلاف اين است.
(1) ما در روزهايى نحس بادى تند بر آنان روانه كرديم. سوره حم سجده، آيه 16. (2) آن باد را هفت شب و هشت روز پى در پى بر آنان گماشت. سوره الحاقه، آيه 7. (3) مفردات راغب، ماده" نحس". (4) طيره- شگون بد، فال بد، لغت نامه دهخدا.