بعضى «1» گفتهاند:
مراد از" نهر" جنس نهر است.
و بعضى «2» ديگر گفتهاند:
نهر به معناى سعه و فراخى است.
" فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ" كلمه" مقعد" به معناى مجلس است، و" مليك"- به طورى كه گفتهاند «3»- صيغه مبالغه از ملك است، نه اينكه از ملك به كسره لام باشد، و كسره مذكور را اشباع كرده باشند از اشباع آن يايى پديد آمده باشد، و كلمه" مقتدر" به معناى قادرى عظيم القدرة است، كه همان خداى سبحان است.
و مراد از كلمه" صدق" راستى عمل و ايمان متقين، (و يا به عبارتى ديگر راستگويى متقين در عمل و در ادعاى ايمان است)، بنا بر اين اضافه شدن كلمه" مقعد" بر كلمه" صدق" از اين بابت است كه ميان مجلس آنان و صدق عمل و ايمانشان رابطهاى هست، ممكن هم هست مراد از صدق اين باشد كه مقام متقين و هر چه در آن مقام دارند صدقى است خالص و نياميخته با كذب، حضورى است نياميخته با غيبت، قربى است كه بعدى با آن نيست، نعمتى است كه نقمت با آن نيست، و سرورى است كه غمى با آن نمىباشد، و بقايى است كه فنايى با آن نيست. ممكن هم هست مراد از صدق، صدق همين خبر باشد، چون جمله در مقام بشارت دادن و وعده جميل به متقين است، مىفرمايد:
اين وعدهها كه داديم مجلسى است صدق و تخلف ناپذير.
و بنا بر اين در آيه شريفه نوعى مقابله ميان مشخصات عاقبت متقين و مجرمين شده است، زيرا مجرمين را به عذاب آخرت و ضلالت دنيا تهديد مىكرد، و آن گاه چنين تقريرش نمود كه:
اين عذاب يكى از مصاديق قدر است، و به همين جهت تخلف نمىپذيرد، و از سوى ديگر متقين را به ثواب و حضور نزد پروردگارشان خداى مليك مقتدر وعده مىداد، و آن گاه اينطور تقريرش مىكرد كه:
اين وعده و اين مجلس، مجلس صدقى است كه دروغ در آن نيست.
در كمال الدين به سند خود از على بن سالم از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت:
از حضرتش پرسيدم:
آيا افسون مىتواند چيزى از قدر را دفع كند؟
فرمود: خود افسون نيز از قدر است.
(1 و 2) روح المعانى، ج 27، ص 95. (3) روح المعانى، ج 27، ص 96.