و جمله" إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ" به طور ضمنى بر معناى شرط هم دلالت دارد، و جا داشت جزاى آن شرط را بيان كند، و بفرمايد:
" چون قيامت بپا مىشود چه مىشود"، ولى جزا را نياورد، تا بفهماند آنچه مىشود آن قدر عظيم و مهم است كه به بيان نمىگنجد، ولى به هر حال از سياق آياتى كه در اين سوره اوصاف قيامت را ذكر كرده فهميده مىشود كه آن جزا چه چيز است، و مردم در آن روز چه وضعى دارند، پس مىشود گفت كه مثلا تقدير كلام:
" اذا وقعت الواقعة فاز المؤمنون و خسر الكافرون- چون قيامت بپا شود مؤمنين رستگار و كفار زيانكار مىشوند" مىباشد.
" لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَةٌ" در مجمع البيان مىگويد:
كلمه" كاذبة" مانند كلمه" عافية" و كلمه" عاقبة" مصدر است «1».
و بنا به گفته وى معناى آيه چنين مىشود:
" در وقوع و تحقيق قيامت هيچ دروغى نيست".
ولى بعضى «2» ديگر گفتهاند:
كلمه مذكور همان اسم فاعل است، چيزى كه هست در اينجا صفتى است براى موصوفى كه حذف شده، و تقدير كلام" ليس لوقعتها قضية كاذبة" مىباشد، يعنى براى وقوع قيامت هيچ عامل كه اقتضاى دروغ شدنش را داشته باشد و آن را دروغ كند وجود ندارد.
" خافِضَةٌ رافِعَةٌ" اين دو كلمه دو خبر است براى ضميرى كه به واقعه بر مىگردد، و تقدير كلام" هى خافضة و هى رافعة" است، يعنى قيامت خافض و رافع است. و خفض درست معناى خلاف رفع را مىدهد، و اما اينكه به چه حساب قيامت پايين آورنده و بالا برنده است بايد گفت كه:
اين تعبير كنايه است از اينكه قيامت نظام عالم را زير و رو مىكند، مثلا باطن دلها را كه در دنيا پنهان بود ظاهر مىكند، و آثار اسباب كه در دنيا ظاهر بود، همه مىدانستند آب چه اثرى و آتش چه اثرى دارد، در قيامت پنهان مىشود، يعنى اسباب به كلى از اثر مىافتد، و روابط جارى ميان اسباب و مسببات به كلى قطع مىگردد، در دنيا جمعى داراى عزت بودند، و آنان اهل كفر و فسق بودند، كه عزتشان همه جا ظاهر بود، و همچنين جمعى ديگر يعنى اهل تقوا ذلتشان هويدا بود، ولى در قيامت اثر از عزت كفار و فساق و نشانهاى از ذلت متقين نمىماند.
(1) مجمع البيان، ج 9، ص 213. (2) مجمع البيان، ج 9، ص 214.