بعضى «1» ديگر گفتهاند:
مراد از رزق بودن قرآن اين است كه:
خداى تعالى قرآن را روزيشان كرد، و معناى آيه اين است كه:
آيا شما اين رزقى را كه خدا روزيتان كرده با تكذيب معاوضه مىكنيد؟.
و بعضى «2» گفتهاند:
در كلام چيزى كه مضاف بر رزق است، و كلمه رزق مضاف اليه آن است حذف شده، و تقدير كلام" و تجعلون شكر رزقكم انكم تكذبون" است، يعنى خداوند به شما نعمتى ارزانى داشت، و شما به جاى اينكه شكر آن را به جاى آريد شكر آن را اين قرار داديد كه تكذيبش كنيد، خلاصه تكذيب را به جاى شكر بكار بستيد.
" فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ... صادِقِينَ" در اينجا با بكار بردن" فاء" تفريع مىفهماند كه به اول گفتار برگشته، مىفرمايد:
اگر شما در نفى بعث راه صحيحى رفتهايد، و در انكار اين قرآن كه شما را از بعث خبر مىدهد روش درستى داريد، جان محتضرى را كه دارد مىميرد و تا حلقوم او رسيده، به او برگردانيد، مگر جز اين است كه مىگوييد مرگ به تقدير خداى تعالى نيست؟ و مگر معناى اين گفتارتان اين نيست كه مساله مرگ و مير امرى تصادفى و اتفاقى است، پس بايد بتوانيد براى يك بار هم كه شده جان يك محتضر را به او برگردانيد، چون امر تصادفى همانطور كه پيش آمدنش تصادفى است، برگشتنش هم تصادفى است، و مىشود با چارهجويى آن را برگردانيد، و از تحققش جلوگيرى كرد، و اگر نمىتوانيد بگيريد، پس بدانيد كه مرگ مسالهاى است حساب شده و مقدر از ناحيه خدا، تا جانها را به وسيله آن به سوى بعث و جزا سوق دهد.
بنا بر اين بيان، جمله" فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ" تفريع بر تكذيب كفار به قرآن است، و به آنچه قرآن از آن خبر داده، كه يكى از آنها مساله بعث و جزا است، و كلمه" لو لا" تحريك را مىرساند، (نظير كلمه" پس چرا" در فارسى)، البته تحريك به كارى كه شنونده از عهده آن بر نمىآيد، تا به اين وسيله او را وادار به تسليم در برابر ادعاى خود كنى، و ضمير مؤنث در جمله" بلغت" به نفس برمىگردد، و رسيدن جان به حلقوم كنايه است از مشرف شدن به مرگ.
(1 و 2) روح المعانى، ج 27، ص 156 و 157.