بعضى «1» از مفسرين اسماى چهارگانه را اينطور معنا كردهاند كه:
او اول است، براى اينكه قبل از هر چيز بوده، و آخر است چون بعد از هلاك و فناى هر چيز هست، و ظاهر است چون ادلهاى بسيار بر وجودش دلالت مىكند، و باطن است چون عالم به تمامى اشياء هست، و احدى نيست كه از او داناتر باشد.
بعضى «2» ديگر گفتهاند:
اول يعنى بىابتدا، و آخر يعنى بىانتها، و ظاهر يعنى بدون اقتراب، و باطن يعنى بدون احتجاب «3».
البته در اين ميان اقوال ديگرى نيز هست كه دلچسب نيست و لذا از نقل آنها صرفنظر كرديم.
" هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ" تفسير اين آيه در سوره اعراف و يونس و هود و فرقان و قاف گذشت.
" ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها" تفسير و بحث مفصل پيرامون معناى عرش در سوره اعراف آيه 54 گذشت، و در آنجا گفتيم كه" استواى بر عرش" كنايه است از شروع در تدبير ملك وجود «4»، و به همين جهت است كه دنبال استواى بر عرش مساله علم به جزئيات احوال موجودات آسمانى و زمين را ذكر كرده، چون علم از لوازم تدبير است.
" يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها"- كلمه" ولوج" كه مصدر فعل مضارع" يلج" است- به طورى كه راغب گفته- «5» به معناى داخل شدن چيزى در محلى تنگ است، و كلمه" عروج" به معناى بالا رفتن است، و معناى آيه اين است كه:
خداى تعالى از آنچه در زمين فرو مىرود و نفوذ مىكند از قبيل آب باران و تخم گياهان و غير اينها آگاه است، و نيز از آنچه كه از زمين سر بر مىآورد چون نباتات و حيوانات و آب خبر دارد، و از آنچه كه به زمين نازل مىشود چون بارانها و اشعه اجرام نورانى و ملائكه و غيره با اطلاع است، و از آنچه كه از زمين به طرف آسمان بالا مىرود مانند دودها و بخارها و ملائكه و اعمال بندگان با خبر است.
(1 و 2) مجمع البيان، ج 9، ص 230. (3) هر چيزى كه ظاهر مىشود به خاطر نزديك شدن است، و هر چيزى كه باطن مىشود به خاطر حجاب است، و خدا بدون نزديك شدن ظاهر و بدون در پرده شدن باطن است." مترجم". (4) چون ما در عرف بشرى خود تخت سلطنتى را عبارت از مكانى مىدانيم كه همه اوامر مربوط به اداره كشور از آنجا صادر، و همه لوائح و نامهها در آنجا به توشيح مىرسد، قرآن نيز به حكم" چون كه با كودك سر و كارت فتاد ..." به زبان بشرى سخن گفته، مقام تدبير خداى تعالى و مصدريت اوامرش را عرش خوانده، نه اينكه خواسته باشد العياذ باللَّه براى او تختى پايهدار اثبات كند." مترجم". (5) مفردات راغب، ماده" ولج".