ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و ما وراى آن قرار دارد، چون او است كه آن چيز را باطن كرده، پس باطن هم‏
خداست، نه آن چيزى كه ما باطنش فرض كرديم، پس معلوم شد كه خدا اول و آخر و ظاهر و باطن على الاطلاق است، و از اين صفات آنچه در غير خدا هست نسبى است نه على الاطلاق «1».

البته اين را هم بايد بدانيم كه اوليت خداى تعالى و آخريتش و همچنين ظهور و بطونش زمانى و مكانى نيست، و چنين نيست كه در ظرف زمان اول و آخر باشد، و گرنه بايد خود خدا جلوتر از زمان نباشد، و از زمانى و مكانى بودن منزه نباشد، و حال آنكه منزه از آن است، چون خالق زمان و مكان و محيط به تمامى موجودات است، بلكه منظور از اوليت و آخريت و همچنين ظاهر و باطن بودنش اين است كه:

او محيط به تمام اشياء است، به هر نحوى كه شما اشياء را فرض و به هر صورت كه تصور بكنى (اگر فلان چيز را اول فرض كنى او به احاطه‏اش اول‏تر از آن است، اگر آخر فرض كنى او آخرتر است، اگر چيزى را ظاهر فرض كنى او ظاهرتر، و اگر باطن فرض كنى او باطن‏تر است، به همان دليلى كه گذشت).

پس از آنچه گذشت روشن گرديد كه اين اسماى چهارگانه يعنى اول و آخر و ظاهر و باطن چهار شاخه و فرع از نام" محيط" است، و محيط هم شاخه‏اى از اطلاق قدرت او است، چون قدرتش محيط به هر چيز است، ممكن هم هست نامهاى چهارگانه مورد بحث را شاخه‏هايى از احاطه قدرتش ندانيم، بلكه شاخه‏هايى از احاطه وجود او بگيريم، چون وجود او قبل از وجود هر چيز و بعد از وجود هر چيز است، او قبل از آنكه چيزى ثبوت پيدا كند ثابت بود، و بعد از آنكه هر چيز داراى ثبوتى فانى گردد باز هم ثابت است، او از هر چيز ديگرى نزديك‏تر و ظاهرتر است، و از ديد و درك اوهام و عقول هر صاحب عقلى از چيز ديگرى باطن‏تر و پنهان‏تر است.

و همچنين اسامى چهارگانه نامبرده به نوعى بر علم خداى تعالى بستگى و تفرع دارند «2». و به همين مناسبت است كه مى‏بينيم در ذيل آيه علم خدا را هم آورده مى‏فرمايد:

" وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ".

(1) فلان چيز نسبت به فلان چيز ديگر اول است، و آن ديگرى نسبت به سومى آخر است، و آن سومى نسبت به چهارمى ظاهر است، و آن چهارمى نسبت به پنجمى باطن است، هيچ موجودى در عالم سراغ نداريم كه على الاطلاق اول و يا آخر و يا ظاهر و يا باطن باشد." مترجم".

(2) براى اينكه هر چيزى راى كه ما اول فرض كنيم، قبل از وجودش خداى تعالى احاطه علمى به او داشته، پس خدا اول است نه آن چيز، و هر چه راى كه ما آخر فرض كنيم بعد از فنايش هم خدا احاطه علمى به آن دارد، پس باز خدا آخر است نه آن، و هر چه راى كه ما ظاهر فرض كنيم، خداى تعالى ظاهرتر از آن است، چون ظهور آن از خداست، و چگونه ممكن است از خود خدا ظاهرتر باشد و همچنين." مترجم".

/ 676