مقصود از وجه خدا و بقاى آن، و معناى" ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ"
" وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ"- وجه هر چيزى عبارت است از سطح بيرونى آن، (و از آنجايى كه خداى تعالى منزه است از جسمانيت و داشتن حجم و سطح، ناگزير معناى اين كلمه در مورد خداى تعالى بعد از حذف محدوديت و نواقص امكانى عبارت مىشود از نمود خدا) و نمود خدا همان صفات كريمه او است، كه بين او و خلقش واسطهاند، و بركات و فيض او به وسيله آن صفات بر خلقش نازل مىشود، و خلايق آفرينش و تدبير مىشوند، و آن صفات عبارتند از علم و قدرت و شنوايى و بينايى و رحمت و مغفرت و رزق و امثال اينها، و ما در تفسير سوره اعراف در اينكه صفات خداى تعالى واسطههاى فيض اويند بحثى گذرانديم." ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ"- در معناى كلمه" جلال" چيزى از معناى اعتلا و اظهار رفعت خوابيده، البته رفعت و اعتلاى معنوى در نتيجه جلالت با صفاتى كه در آن بويى از دفع و منع هست سر و كار و تناسب دارد، مانند صفت علو، تعالى، عظمت، كبرياء، تكبر، احاطه، عزت، و غلبه.خوب وقتى همه اين معانى در كلمه" جلال" خوابيده، بايد ديد براى كلمه" اكرام" چه باقى مىماند؟ براى اين كلمه از ميان صفات، آن صفاتى باقى مىماند كه بويى از بهاء و حسن مىدهد، بهاء و حسنى كه ديگران را واله و مجذوب مىكند، مانند صفات زير:علم، قدرت، حيات، رحمت، جود، جمال، حسن، و از اين قبيل صفات كه مجموع آنها را صفات جمال مىگويند، هم چنان كه دسته اول را صفات جلال مىنامند، و اسماى خدايى را به اين دو قسمت تقسيم نموده، هر يك از آنها كه بويى از اعتلا و رفعت دارد صفت جلال، و هر يك كه بويى از حسن و جاذبيت دارد صفات جمال مىنامند.بنا بر اين، كلمه" ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ" نامى از اسماى حسناى خدا است، كه به مفهوم خود تمامى اسماى جلال و اسماى جمال خدا را در بر مىگيرد.و مسماى به اين نام در حقيقت ذات مقدسه خدايى است، هم چنان كه در آخر همين سوره خود خداى تعالى را به اين اسم ناميده و فرموده: " تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ"، و ليكن در آيه مورد بحث نام وجه خدا شده، حال يا به خاطر اين بوده كه در خصوص اين جمله از معناى وصفيت افتاده، و صفت وجه واقع نشده، و بلكه مدح و ثناى رب قرار گرفته، و تقديرش" و يبقى وجه ربك هو ذو الجلال و الاكرام- و تنها وجه پروردگارت كهاو داراى جلال و اكرام است باقى مىماند" مىباشد، و يا اينكه مراد از وجه همانطور كه گفتيم صفت كريمه و اسم مقدس خداى تعالى است، و معلوم است كه برگشت اجراى اسم بر اسم، اجراى آن بر ذات است.