شرح مفاد آيه كريمه فوق‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرح مفاد آيه كريمه فوق‏

اين معناى آيه بود، از نظر اينكه در بين آيات طلاق واقع شده و با مورد طلاق منطبق مى‏شود، و اما اگر از سياق و مورد صرفنظر كنيم، و اطلاق خود آيه را در نظر بگيريم، جمله" و
مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ" اين مفاد را به دست مى‏دهد كه هر كس از خدا بترسد و به حقيقت معناى كلمه پروا داشته باشد- كه البته چنين تقوايى حاصل نمى‏شود مگر با معرفت نسبت به خدا و اسما و صفات او- و سپس به خاطر رعايت جانب او از محرمات و ترك واجبات- كه لازمه آن اين است كه اراده نكند مگر فعل و تركى را كه او اراده كرده باشد، و لازمه اين هم آن است كه اراده‏اش در اراده خداى تعالى مستهلك شده باشد- چنين كسى هيچ عملى انجام نمى‏دهد مگر از اراده‏اى از خدا.

لازمه اين نيز آن است كه خود را و متعلقات خود از مشخصات و افعالش را ملك خداى تعالى بداند، آن هم ملك طلق او، و او را مالك على الاطلاق خود بداند، مالكى كه به هر نحو بخواهد مى‏تواند در ملكش تصرف كند، و اين ملكيت همان ولايت خدايى است كه خدا با آن ولايت متولى أمر بنده‏اش مى‏باشد، پس براى بنده از ملك حقيقى چيزى باقى نمى‏ماند مگر آنچه كه خداى سبحان تمليكش كرده باشد، تازه همان را هم كه او دارد باز به ملكيت خدا باقى است، و ملك همه‏اش از خداى عز و جل است.

اينجاست كه خداى تعالى چنين بنده‏اى را به حكم" يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً" از تنگناى وهم و زندان شرك نجات مى‏دهد، ديگر به اسباب ظاهرى دلبسته نيست و به حكم" وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ" از جايى كه او احتمالش را هم ندهد رزق مادى و معنويش را فراهم مى‏كند، اما رزق ماديش را بدون پيش بينى خود او مى‏رساند، براى اينكه او قبل از رسيدن به چنين توكلى رزق خود را حاصل دسترنج خود و اثر اسباب ظاهرى مى‏دانست، همان اسبابى كه دل به آن بسته بود، و از آن اسباب هم كه بسيار زيادند جز به اندكى اطلاع نداشت، و مثلش مثل كسى بود كه در شبى بس ظلمانى نور بسيار ضعيفى پيش پايش را روشن كرده باشد، و از ما وراى آن فضاى اندك بى‏خبر باشد، و ليكن خداى سبحان از همه اسباب خبر دارد، و او است كه اسباب و مسببات را پشت سر هم مى‏چيند، و هر طورى كه بخواهد نظام مى‏بخشد، و به هر يك از آن اسباب بخواهد اجازه تاثير مى‏دهد تاثيرى كه خود بنده چنان تاثيرى براى آن سراغ نداشته.

و اما رزق معنويش را- كه رزق حقيقى هم همانست، چون مايه حيات جان انسانى است، و رزقى است فنا ناپذير- بدون پيش بينى خود او مى‏رساند، دليلش اين است كه انسان نه از چنين رزقى آگهى دارد و نه مى‏داند كه از چه راهى به وى مى‏رسد.

/ 676