معناى اينكه قرآن كريم است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پس حرف فاء كه بر سر جمله" فَسَبِّحْ بِاسْمِ" آمده تفريع را مى‏رساند، و مى‏فهماند دستور به تسبيح نتيجه و فرع بيان سابق است، و حرف" باء" در كلمه" باسم" باى استعانت و
يا باى ملابست است، و معناى جمله اين است كه:

حال كه چنين است پس تو خداى را با استعانت به نام او تسبيح گوى و منزه بدار، ممكن هم هست مراد از اسم نامبردارى و ذكر خدا باشد، چون اسم خدا را بردن ذكر او نيز هست، هم چنان كه ديگران نيز اين احتمال را داده‏اند، و نيز ممكن است حرف باء براى تعديه باشد، چون تنزيه اسم خدا تنزيه خدا است، و معنايش اين است كه:

اسم پروردگارت را از اينكه برايش شريكى ذكر شود، و يا بعث و جزايش انكار گردد منزه بدار، و كلمه" عظيم" صفت براى كلمه" اسم" و يا براى كلمه" رب" است.

" فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ" كلمه" لا اقسم" رويهم سوگند است.

بعضى «1» گفته‏اند:

كلمه" لا" در آن زيادى و بى‏معنا است، (و تنها به منظور تاكيد آورده شده)، و كلمه" اقسم" به معناى" سوگند مى‏خورم" است.

بعضى «2» ديگر گفته‏اند:

كلمه" لا" نافيه است، و مى‏خواهد بفرمايد:

من سوگند نمى‏خورم.

و كلمه" مواقع" جمع" موقع" است، كه به معناى محل است و معناى آيه چنين است كه:

من سوگند مى‏خورم به محلهاى ستارگان، به آن جايى كه هر ستاره در آسمان دارد.

بعضى «3» از مفسرين گفته‏اند:

كلمه" مواقع" جمع" موقع" هست ليكن موقع مصدر ميمى و به معناى وقوع و سقوط است، و آيه مى‏خواهد به سقوط ستارگان در روز قيامت، و يا به افتادن شهاب‏ها بر سر شيطانها، و يا به محل سقوط ستارگان در هنگام غروب اشاره كند. ولى وجه اول بهتر است و به ذهن زودتر مى‏رود.

" وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ" اين آيه شريفه مى‏خواهد سوگند قبلى را بزرگ جلوه دهد، و مطلبى را كه با آن سوگند تاكيد و اثبات مى‏كرد بيشتر تاكيد كند.

معناى اينكه قرآن كريم است‏

" إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ" از آنجايى كه كفار مساله وحدانيت خدا را در ربوبيت و الوهيت و همچنين مساله بعث و جزا را انكار داشتند، و انكار خود را با انكار قرآن كه به رسول اسلام نازل شده و در آن‏
داستان توحيد و معاد آمده اظهار مى‏داشتند، در حقيقت انكارشان منشعب به دو انكار مى‏شد، اول انكار اصل توحيد و بعث، دوم انكار قرآنى كه مشتمل بر مساله توحيد و بعث است، و يا به عبارت ديگر توحيد و بعثى كه قرآن از آن خبر مى‏دهد، به همين جهت خداى تعالى در اين سوره دو جور با آنان صحبت كرد اول اينكه با ذكر شواهدى از آيات و ادله توحيد و بعث اين دو مساله را اثبات نمود، كه اين استدلال از جمله" نَحْنُ خَلَقْناكُمْ" شروع شده، و در جمله" مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ" ختم مى‏شود.

(1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 27، ص 152.

/ 676