چند روايت در باره نهى از مس قرآن بدون طهارت‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چند روايت در باره نهى از مس قرآن بدون طهارت‏

و در مجمع البيان در ذيل آيه" لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ" گفته است:

علما گفته‏اند كه براى شخص جنب و زن حائض و كسى كه حدثى از او سر زده (يعنى يكى از چيزهايى كه وضو را باطل مى‏كند از او سر زده، و بعد از آن وضو نگرفته) نبايد با خطوط قرآن تماس بگيرد،
(نقل از محمد بن على (ع) «1».

مؤلف

منظور از تماس مصحف به دليل رواياتى ديگر تماس كتابت و خطوط مصحف است.

و در كافى به سند خود از داوود بن فرقد از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت:

از آن جناب از تعويذ (حرز) پرسيدم:

كه حائض بر خود آويزان كرده آيا جائز است؟

فرمود:
عيبى ندارد، و اضافه كرد كه حتى مى‏تواند قرآن را بخواند و يا بنويسد، و دست به آن نكشد «2».

و در الدر المنثور است كه:

عبد الرزاق و ابن ابى داود و ابن منذر، از عبد اللَّه بن ابو بكر از پدرش ابو بكر روايت كرده‏اند كه گفت:

در نامه‏اى كه رسول خدا (ص) به عمرو بن حزم نوشته آمده است:

قرآن را مس نكن مگر با داشتن طهارت «3».

مؤلف

روايات در اين باب هم از طرق شيعه و هم از طرق اهل سنت بسيار است.

و باز در الدر المنثور است كه مسلم و ابن منذر و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده‏اند كه در عهد رسول خدا (ص) بارانى آمد حضرت فرمود مردم دو دسته‏اند بعضى شاكر و بعضى كافر، آنها كه نعمت خداى را كفران كردند گفتند اين باران لطفى است كه فلان ستاره به ما كرده در اينجا بود كه آيات" فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ ...

وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ" نازل شد «4».

مؤلف

اين حديث به طرق زيادى از طرق اهل سنت نقل شده، و به اصطلاح علماى حديث مستفيض است، و در همه آنها آمده كه اين آيات در باره" انواء" «5» نازل شده، گو اينكه‏
ظاهر آيات اين است كه:

در مدينه نازل شده باشد، الا اينكه سياق آياتش با اين معنا سازگار نيست، هم چنان كه در اول سوره گفتيم كه سياق آيات آن شهادت مى‏دهد بر اينكه در مكه نازل شده باشد.

(1) مجمع البيان، ج 9، ص 226.

(2) فروع كافى، ج 3، ص 106، ح 5.

(3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 162.

(5) قبل از اسلام در بين عرب جاهليت اين اعتقاد رواج داشت كه حوادث جوى از قبيل باران و باد و حرارت و سردى هوا را به ستارگانى نسبت مى‏دادند و بيست و هشت ستاره به نامهايى معين مى‏شناختند كه هر يك از آنها سيزده شب در آسمان بوده و در شب چهاردهمش غروب مى‏كرد و در همان ساعت ستاره دوم از مشرق طلوع نموده سر بر مى‏آورد مى‏گفتند نوء فلان غروب كرد و نوء فلان سر بر آورد و معتقد بودند حوادث جوى در همين هنگام يعنى در هنگام غروب يك نوء و طلوع ديگرى رخ مى‏دهد در نتيجه اگر باران مى‏آيد مى‏گفتند ستاره فلانى به ما باران داد و همچنين حوادث ديگر را به يكى از آن انواء نسبت مى‏دادند. و نيز معتقد بودند كه ماه هر شب در يكى از آن بيست و هشت منزل قرار دارد و هر منزلى را هم به نامى مسمى كرده بودند زجاج در امالى خود نقل كرده كه رسول خدا (ص) فرمود:

هر كس بگويد به وسيله ستاره باران آمد و ما مشروب شديم به ستاره ايمان آورده و به خداى تعالى كافر شده است و كسى كه بگويد خدا مشروبمان كرد به خدا ايمان آورده و به ستاره كفر ورزيده.

لسان العرب، ماده" نوء"، ص 176.

/ 676