بيان رابطه و ملازمه بين فراموش كردن خدا و فراموش كردن خود (وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ ...) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و معناى آيه چنين است:

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد با اطاعت از خدا تقوى به دست آوريد، اطاعت در جميع اوامر و نواهى‏اش، و نفسى از نفوس شما بايد در آنچه مى‏كند نظر افكند، و ببيند چه عملى براى روز حسابش از پيش مى‏فرستد، آيا عمل صالح است، يا عمل طالح. و اگر صالح است عمل صالحش شايستگى براى قبول خدا را دارد، و يا مردود است؟

و در جمله" وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ"، براى بار دوم امر به تقوى نموده، مى‏فرمايد:

علت اينكه مى‏گويم از خدا پروا كنيد اين است كه" إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ" او با خبر است از آنچه مى‏كنيد. و تعليل امر به تقوى به اينكه خدا با خبر از اعمال است، خود دليل بر اين است كه مراد از اين تقوى كه بار دوم امر بدان نموده، تقواى در مقام محاسبه و نظر در اعمال است، نه تقواى در اعمال كه جمله اول آيه بدان امر مى‏نمود، و مى‏فرمود:

" اتَّقُوا اللَّهَ".

پس حاصل كلام اين شد كه:

در اول آيه مؤمنين را امر به تقوى در مقام عمل نموده، مى‏فرمايد عمل شما بايد منحصر در اطاعت خدا و اجتناب گناهان باشد، و در آخر آيه كه دوباره امر به تقوى مى‏كند، به اين وظيفه دستور داده كه هنگام نظر و محاسبه اعمالى كه كرده‏ايد از خدا پروا كنيد، چنان نباشد كه عمل زشت خود را و يا عمل صالح ولى غير خالص خود را به خاطر اينكه عمل شما است زيبا و خالص به حساب آوريد.

اينجاست كه به خوبى روشن مى‏گردد كه مراد از تقوى در هر دو مورد يك چيز نيست، بلكه تقواى اولى مربوط به جرم عمل است، و دومى مربوط به اصلاح و اخلاص آن است. اولى مربوط به قبل از عمل است، و دومى راجع به بعد از عمل.

و نيز روشن مى‏گردد اينكه بعضى «1» گفته‏اند:

" اولى راجع به توبه از گناهان گذشته، و دومى مربوط به گناهان آينده است" صحيح نيست.

و نظير اين قول گفتار بعضى «2» ديگر است كه گفته‏اند:

امر دومى تاكيد امر اولى است و بس.

بيان رابطه و ملازمه بين فراموش كردن خدا و فراموش كردن خود (وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ ...)

" وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ ..."

كلمه" نسيان" كه مصدر فعل" نسوا" است به معناى زايل شدن صورت معلوم از صفحه خاطر است، البته بعد از آنكه در صفحه خاطر نقش بسته بود. اين معناى اصلى" نسيان" است، ولى در استعمال آن توسعه دادند، و در مطلق روگردانى از چيزى كه قبلا مورد توجه بوده نيز استعمال نمودند.

آيه شريفه" وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ" «3»، در معناى دوم استعمال‏
شده.

(1 و 2) مجمع البيان، ج 9، ص 265.

(3) و گفته مى‏شود:
امروز ما شما را فراموش مى‏كنيم، همان طور كه شما در دنيا ديدار امروزتان را فراموش كرده بوديد، در نتيجه منزلگاهتان آتش است، و از ياوران هيچ قسم ياورى نخواهيد داشت. سوره جاثيه، آيه 34.

/ 676