يغوث بوده، (نقل از مجاهد) «1».
مؤلف
در اين باره رواياتى ديگر در تفسير الدر المنثور و غير آن آمده، كه ما از نقل آنها صرفنظر كرديم، خواننده محترم مىتواند به كتب حديث مراجعه نمايد «2».و نيز در همان كتاب از شداد بن اوس روايت كرده كه گفت:رسول خدا (ص) فرمود:هيچ" جواظ" و" جعظرى"، و" عتل زنيم" داخل بهشت نمىشود پرسيدم جواظ يعنى چه؟ فرمود: كسى كه زياد جمع مىكند و هيچ انفاق نمىكند. پرسيدم بفرما جعظرى چه معنا دارد؟ فرمود:
كسى كه خشن و درشت خو باشد. پرسيدم عتل زنيم كيست؟ فرمود:
هر شكم باره بد اخلاق است كه بسيار مىخورد و مىنوشد، و بسيار خشم مىگيرد و ستم مىكند و زنيم است«3».و در معناى زنيم بعضى «4» گفتهاند:كسى است كه اصل و نسب نداشته باشد.و در تفسير قمى در ذيل آيه" عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ" آمده كه" عتل" به معناى كسى است كه كفرش عظيم باشد، و" زنيم" آن كسى است كه پدرش معلوم نباشد، و او را فرزند غير پدرش بخوانند «5».
ماجراى صاحبان باغى كه به عذاب الهى نابود گشت
و باز در همان كتاب است كه ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (ع) روايت كرده كه در ذيل آيه" إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ" فرمود:اهل مكه مبتلا شدند به گرسنگى، همانطور كه صاحبان آن باغ مبتلا شدند، و آن باغ در دنيا در ناحيه يمن بود، در نه ميلى صنعا قرار داشت، و به آن رضوان مىگفتند «6».و نيز در همان كتاب است كه شخصى به ابن عباس گفت جمعى از همين امتند كه معتقدند اگر بنده خدا گناه كند از رزق محروم مىشود، ابن عباس گفت به آن خدايى كه غير او معبودى نيست، اين مطلب در كتاب خدا از آفتاب نيم روز روشنتر است، و خدا آن را در ضمن قصه صاحبان باغ در سوره" ن وَ الْقَلَمِ" آورده.جريان چنين بوده كه پير مردى باغى داشت، و هيچ ميوهاى از آن باغ به خانهاش برده نمىشد، مگر آنكه حق هر صاحب حقى را از آن مىداد بعد از آنكه از دنيا رفت، فرزندانشآن باغ را به ارث بردند، و آنان پنج پسر بودند، در همان سالى كه پدرشان از دنيا رفت آن باغ آن قدر حاصل آورد كه در هيچ سالى آن طور نياورده بود، جوانان بعد از نماز عصر به طرف باغ روانه شدند، ميوه و رزقى بسيار زياد ديدند كه تا آن روز و در حيات پدرشان چنان حاصلى به آن باغ نديده بودند.
(1) مجمع البيان، ج 10، ص 334.(2) الدر المنثور، ج 6، ص 251.(3 و 4) مجمع البيان، ج 10، ص 334.(5) تفسير قمى، ج 2، ص 380.(6) تفسير قمى، ج 2، ص 381 و 382.