مراد از ميثاقى كه از مؤمنين گرفته شده است
" وَ قَدْ أَخَذَ مِيثاقَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ"- اين جمله توبيخى را كه از اول آيه فهميده مىشد تاكيد مىكند، و ضمير در" اخذ- گرفت" به خداى سبحان برمىگردد، البته ممكن هم هست كه به رسول خدا (ص) برگردد، (چون رسول خدا (ص) هم از مسلمانان بيعت و ميثاق مىگرفت) و به هر حال منظور از ميثاقى كه گرفته شده همان چيزى است كه شهادت هر مسلمانى بر آن دلالت دارد، آرى شهادت مسلمان بر وحدانيت خدا و رسالت رسول او در آن روزى كه اسلام مىآورد دلالت داشت بر اينكه از همين روز تسليم و مطيع خدا و رسول است.بعضى «1» از مفسرين گفتهاند:مراد از ميثاق آن عهدى است كه در روز ا لست در عالم ذر از هر انسانى گرفتهاند، و بنا بر اين احتمال ضمير در" اخذ" تنها مىتواند به خداى سبحان برگردد، و ليكن اين احتمال از سياق كه سياق احتجاج عليه مؤمنين است بدور است، براى اينكه مؤمنين به ياد چنين ميثاقى نبودند. علاوه بر اين، ميثاق در عالم ذر اختصاص به مؤمنين ندارد، كفار و منافقين هم، چنين ميثاقى سپردهاند." هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ..."مراد از" آيات بينات" آيات قرآن كريم است، كه فرائض دينى را براى آنان بيان مىكند، و فاعل" لِيُخْرِجَكُمْ- تا خارجتان كنند" ضميرى است كه به خدا و يا به رسول خدا (ص) برمىگردد، گو اينكه برگشت احتمال دوم هم به همان احتمال اول است، (چون به هر حال خداست كه انسانها را هدايت مىكند و رسول او واسطه است) پس ميثاق هم ميثاق او است، كه يا آن را بدون واسطه گرفته، و يا به وساطت رسولش گرفتهاست، هم چنان كه ايمان به او و به رسولش نيز ايمان به او است و به همين جهت در صدر آيه فرمود: " چرا به خدا ايمان نمىآوريد"، و نام رسولش را نبرد، تا اشاره كرده باشد كه ايمان به رسولش نيز ايمان به او است.
(1) روح المعانى، ج 27، ص 170.