اشاره به اينكه دليلى بر نفى چشم زخم و خرافى بودن آن نيست
" وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ" كلمه" ان" بدون تشديد، مخفف" ان" است، و كلمه" زلق" به معناى زلل و لغزش است، و" ازلاق" به معناى ازلال، يعنى صرع است، و كنايه است از كشتن و هلاك كردن.و معناى آيه اين است كه:محققا آنها كه كافر شدند وقتى قرآن را شنيدند نزديك بود با چشمهاى خود تو را به زمين بيندازند، يعنى با چشم زخم خود تو را بكشند.و مراد از اين" ازلاق به ابصار"- به طورى كه همه مفسرين گفتهاند- چشم زدن است، كه خود نوعى از تاثيرات نفسانى است و دليلى عقلى بر نفى آن نداريم، بلكه حوادثى ديده شده كه با چشم زدن منطبق هست، و رواياتى هم بر طبق آن وارد شده، و با اين حال علت ندارد كه ما آن را انكار نموده بگوييم يك عقيده خرافى است.بعضى «1» از مفسرين گفتهاند:معناى آيه اين است كه وقتى ذكر را يعنى قرآن را از تو مىشنوند با نظرى سرشار از كينه و خشم به تو نظر مىكنند، به طورى كه مىخواهند با همان نگاه تيزشان تو را بكشند." وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَ ما هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ" نسبت ديوانگى به آن جناب دادن در هنگامى كه قرآن را از او مىشنوند، خود دليل بر اين است كه مىخواستهاند بگويند قرآن از القائات شيطانها و جن است، و به همين جهت خداى تعالى وقتى مىخواهد پاسخشان بدهد، مىفرمايد:قرآن به جز ذكر براى عالميان نيست.و در آغاز سوره نسبت جنون به خود آن جناب را رد كرد، و فرمود:" ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ" در آخر سوره هم همان سخن آغاز سوره را آورد، تا آغاز و انجام با هم منطبق باشد.(1) مجمع البيان، ج 10، ص 341.