چند روايت در باره نام‏هاى روز قيامت و" يوم التغابن" بودن آن و ... - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بحث روايتى

چند روايت در باره نام‏هاى روز قيامت و" يوم التغابن" بودن آن و ...

در صحيح بخارى از ابو هريره از رسول خدا (ص) روايت آورده كه فرمود:

هيچ بنده‏اى داخل بهشت نمى‏شود مگر آنكه منزلى را كه در دوزخ دارد مى‏بيند منزلى را كه اگر نافرمانى كرده بود بدانجا مى‏رفت، و براى اين مى‏بيند تا شكرش بيشتر شود، و هيچ بنده‏اى داخل آتش نمى‏شود، مگر آنكه آن منزلى كه در بهشت دارد، و اگر خوبى مى‏كرد بدانجا منتقل مى‏شد، مى‏بيند تا حسرتش بيشتر شود «1».

مؤلف

در اين معنا روايات بسيارى از طرق عامه و خاصه وارد شده كه بعضى از آنها در تفسير اوائل سوره مؤمنون گذشت.

و در تفسير برهان از ابن بابويه به سند خود از حفص بن غياث از امام صادق (ع) روايت آورده كه فرمود:

منظور از" يوم التلاق" روزى است كه اهل آسمان و زمين به هم بر مى‏خورند، و منظور از" يوم التناد" روزى است كه اهل دوزخ اهل بهشت را نداء مى‏كنند كه:

" أَفِيضُوا عَلَيْنا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ- كمى از آن آب و يا از آنچه خدا روزيتان كرده به ما افاضه كنيد"، و منظور از" يوم التغابن" روزى است كه اهل بهشت اهل آتش را مغبون مى‏كنند، و منظور از" يوم الحسرة" روزى است كه مرگ را مى‏آورند و ذبح مى‏كنند، ديگر كسى دچار مرگ نمى‏شود «2».

مؤلف

و در ذيل آيات اول سوره مورد بحث عده‏اى از روايات وارد شده كه آيات را مربوط به شؤون ولايت دانسته، مانند روايتى كه مى‏گويد:

منظور از ايمان و كفر ايمان به ولايت و كفر به آن در روز اخذ ميثاق است «3»، و روايتى كه مى‏گويد:

مراد از بينات ائمه هدى (ع) هستند «4»، و رواياتى كه مى‏گويد:

مراد از نور، امام است «5»، و بايد دانست كه همه اين روايات به باطن آيات نظر دارند، و به هيچ وجه جنبه تفسير الفاظ آيه را ندارند.

(1) صحيح بخارى، ج 8، ص 146.

(2) تفسير برهان، ج 4، ص 342، ح 1.

(3) نور الثقلين، ج 5، ص 338.

(4 و 5) نور الثقلين، ج 5، ص 341.

/ 676