نهى از فال بد زدن و توصيه به توكل بر خدا در موارد تطير - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نهى از فال بد زدن و توصيه به توكل بر خدا در موارد تطير

و نيز در اين معنا روايت كافى است كه از قمى از پدرش از نوفلى از سكونى از امام صادق (ع) نقل كرده كه فرمود:

رسول خدا (ص) فرمود:

كفاره‏
فال بد زدن توكل به خداست «1» (تا آخر حديث) و جهتش روشن است، براى اينكه معناى توكل اين است كه تاثير امر را به خداى تعالى ارجاع دهى، و تنها او را مؤثر بدانى، و وقتى چنين كردى ديگر اثرى براى فال بد نمى‏ماند تا از آن متضرر شوى.

و در معناى اين حديث روايتى است كه از طرق اهل سنت نقل شده، و به طورى كه در كتاب نهايه ابن اثير آمده فرموده:

طيره شرك است، و هيچ يك از ما خالى از طيره نيستيم، و ليكن خداى تعالى اثر آن را به وسيله توكل خنثى مى‏كند «2».

و باز در معناى حديث سابق روايتى است كه از موسى بن جعفر (ع) نقل شده كه فرمود:

آنچه براى مسافر در راه سفرش شوم است هفت چيز است:

1- اينكه كلاغى از طرف دست راستش بانگ بر آورد

2- اينكه سگى جلو او در آيد و دم خود افراشته باشد

3- اينكه گرگى گرسنه و درنده در روى او زوزه بكشد، در حالى كه روى دم نشسته باشد، و سپس سه مرتبه دم خود را بلند كند و بخواباند

4- اينكه آهويى پيدا شود، و از طرف راست او به طرف چپش بگريزد

5- اينكه جغدى بانگ بر آورد

6- اينكه زنى با موى جو گندمى در برابرش قرار گيرد و چشمش بصورتش افتد

7- اينكه الاغ عضبان يعنى گوش بريده (و يا بينى بريده) اى ببيند.

پس اگر از ديدن اينها در دل احساس دلواپسى كرد بگويد:

" اعتصمت بك يا رب من شر ما اجد فى نفسى- پروردگارا از شر آنچه در دل خود احساس مى‏كنم به تو پناه مى‏برم" كه اگر اين را بگويد از شر آن محفوظ مى‏ماند «3».

و اين خبر آن طور كه در بحار الانوار آمده به همان عبارت در كافى «4» و خصال «5» و محاسن «6» و فقيه «7» نيز آمده، ولى با عبارتى كه ما نقل كرديم در بعضى از نسخه‏هاى فقيه آمده است.

(1) روضه كافى، ج 8، ص 170، ح 236.

(2) نهايه ابن اثير، ج 3، ص 152.

(3) بحار الانوار، ج 55، ص 325، ح 15.

(4) روضه كافى، ص 261، ح 493.

(5) خصال، ص 272، ح 14.

(6) محاسن، ص 348، ح 21.

(7) فقيه، ج 2، ص 175، ح 15.

/ 676