" لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ" «1» هم اشعارى بدان دارد، البته آن طور كه ما تفسيرش كرديم اين اشعار را دارد.
وصف آن دو بهشت
" ذَواتا أَفْنانٍ" كلمه" ذواتا" تثنيه ذات (داراى) است، و در خصوص كلمه" افنان" دو احتمال هست يكى اينكه جمع" فن" باشد كه معناى نوع را مىدهد، و معناى جمله اين است كه:آن دو بهشت داراى انواعى از ميوهها و ساير لذاتند. و يكى ديگر اينكه جمع" فنن" يعنى شاخه تر و نرم باشد، كه در اين صورت معناى جمله اين مىشود كه: آن دو بهشت داراى درختانى نرم هستند." فِيهِما عَيْنانِ تَجْرِيانِ" در اين جمله كلمه" عينان" نكره و بدون الف و لام و بدون توضيح آمده، تا دلالت كند بر عظمت امر آن دو چشمه كه در آن دو بهشت است." فِيهِما مِنْ كُلِّ فاكِهَةٍ زَوْجانِ" يعنى در آن دو بهشت از هر ميوهاى دو زوج هست، و منظور از" دو زوج" دو صنف است.و بعضى «2» از مفسرين در باره اين دو صنف ميوه گفتهاند: يك صنف از آن ميوههايى است كه آن را مىشناسند، چون آنها را در دنيا ديده بودند، و صنف ديگرى هست كه آن را نمىشناسند، چون در دنيا نبوده و نديده بودند. بعضى «3» ديگر وجوهى ديگر گفتهاند ولى در خود آيه شريفه هيچ دليلى بر هيچ يك از آن وجوه نيست." مُتَّكِئِينَ عَلى فُرُشٍ بَطائِنُها مِنْ إِسْتَبْرَقٍ ..."كلمه" فرش"- به ضمه فاء و راء- جمع فراش است، و كلمه" بطائن" جمع بطانه است، كه به معناى باطن و جوف هر چيز است، در مقابل آن ظهائر كه جمع ظهاره است به معناى ظاهر و سطح بيرونى آن است. (و لذا آستر جامه را بطانه و رويه آن را ظهاره مىگويند)، و كلمه" استبرق" به معناى پارچه ابريشمين درشتباف است.(1) مؤمنان هر چه بخواهند در بهشت دارند، ولى ما اضافه هم مىدهيم. سوره ق، آيه 35.(2 و 3) روح المعانى، ج 27، ص 117.