توضيح اينكه چگونه علم به دنيا و خصوصيات آن مستلزم اذعان به معاد است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 19

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 19

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعضى «1» از مفسرين احتمال داده‏اند كلمه" امثال" در آيه شريفه جمع مثل- به دو فتحه- باشد، كه به معناى وصف است، و در نتيجه دو جمله" عَلى‏ أَنْ نُبَدِّلَ" و" نُنْشِئَكُمْ ..."

هر دو يك معنا را افاده كنند، و آن اين است كه ما مرگ را بر اين اساس مقدر كرده‏ايم كه اوصافتان را دگرگون سازيم، و در آخرت به خلقتى شما را مبعوث كنيم كه خودتان نمى‏دانيد، مثلا بعضى از شما را به صفت و شكل سگ محشور كنيم، بعضى ديگر را به صورت خوك و يا اشكال و صور ديگر، بعد از آنكه در دنيا بر صفت انسان بوديد، ولى معناى قبلى جامع‏تر و پرفايده‏تر است.

توضيح اينكه چگونه علم به دنيا و خصوصيات آن مستلزم اذعان به معاد است‏

" وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‏ فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ" مراد از" نشاه اولى" دنيا است، و مراد از" علم به آن"، علم به خصوصيات آن است، كه مستلزم اذعان به نشاه‏اى ديگر و جاودانه است، نشاه‏اى كه در آن به اعمال جزا مى‏دهند، براى اينكه از نظام حيرت‏انگيز عالم دنيا اين معنا به طور يقين به دست مى‏آيد كه لغو و باطلى در عالم هستى نيست، و قطعا براى اين نشاه فانى غايت و هدفى است باقى، و نيز از ضروريات نظام دنيا اين است كه مى‏بينيم هر موجودى به سوى سعادت نوعيه‏اش هدايت شده، و انسانها هم بايد از طريق بعث رسل و تشريع شرايع و توجيه امر و نهى به سوى سعادتشان هدايت شوند، و اين نيز صورت نمى‏گيرد مگر اينكه در برابر اعمال نيك پاداشى و در مقابل اعمال زشت كيفرى مقرر شود، و چون دنيا براى پاداش و كيفر تنگ است، ناگزير بايد در عالمى ديگر كه همان نشاه آخرت است صورت بپذيرد.

(به آيه 27 و 28 از سوره ص مراجعه شود).

و اما اينكه چگونه ممكن است انسانها يك بار ديگر زنده شوند، دليل اين امكان نيز در همين نشاه دنيا است، چون در اين نشاه ديدند و فهميدند كه آن خدايى كه اين عالم را از كتم عدم به هستى آورد، و چنين قدرتى داشت، او بر ايجاد بار دومش نيز قادر است:

" قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ" «2» و اين خود برهانى است بر امكان معاد، و بر طرف كردن استبعاد منكرين آن.

و كوتاه سخن اينكه:

با علم به نشاه دنيا براى انسانها علمى نيز به مبادى اين برهان پيدا مى‏شود، برهانى كه امكان بعث را اثبات مى‏كند، و استبعادى را كه منكرين نسبت به‏
آن دارند برطرف مى‏سازد، پس با اثبات امكان ديگر استبعاد معنايى ندارد.

(1) روح المعانى، ج 27، ص 147.

(2) بگو اين استخوانهاى پوسيده را همان كسى زنده مى‏كند كه بار اول ايجادش كرد. سوره يس، آيه 79.

/ 676